«ویکتور» یک مرد میانسال است که در ازای گرفتن پول آدم می کشد. اما این حرفه ی او زمانی به خطر می افتد که عاشق یکی از قربانی هایش بنام «رز» می شود...
این فیلم سرگذشت «مالکوم ایکس» رهبر مشهور سیاه پوستان آمریکایی را روایت می کند. او در شش سالگی پدرش را از دست داد، و درس و مدرسه را رها کرد. او سرانجام هنگامی که برای فروختن یک ساعت دزدی به جواهرفروشی رفته بود، به دام پلیس گرفتار شد و به ده سال حبس محکوم شد. او در زندان به مطالعات مذهبی پرداخت و با دین اسلام آشنا شد...
«ویل دورمر» (پاچینو) و «هپ اکهارت» (دانوون) کارآگاه هایی لس آنجلسی هستند که به شهر دور افتاده ی نایت میوت در آلاسکا فرستاده شده اند تا درباره ی قتل «کی کانل» (لو)، دختری هفده ساله تحقیق کنند. پس از چندی «ویل» مطمئن می شود که رمان نویس محلی، «والتر فینچ» (ویلیامز)، در این جنایت دخالت داشته است و
دو دختر زیبای انگلیسی به درخواست پدر خود نزد پادشاه انگلستان میروند تا دل پادشاه یعنی هنری هشتم را بدست بیاورند و با این فریب پدر انها قدرت را بدست بگیرد اما روابط این دو خواهر که هر دو میخواهند دل پادشاه را بدست بیاورند تیره و تار میشود و کاملا قصد پدر خود را فراموش کرده و واقعا عاشق او شده اند...
تمامی ستاره های رقص که تا به حال در سری های Step Up حضور داشته اند، در این سری دور هم جمع شده اند تا در مسابقه ای سرنوشت ساز در شهر لاس وگاس شرکت کنند. مسابقه ای که میتواند تمامی رویاهای آنها را در صورت پیروزی، محقق سازد.
«کريگ شوارتس» (کيوساک)، عروسک گردان خياباني، با اصرار همسرش، «لوته» (دياز)، در شرکت لستر به مديريت «دکتر لستر» (بين) کاري مي گيرد؛ شرکتي که در طبقه ي هفت و نيم يک برج اداري قرار دارد. روزي «کريگ» يک در پنهاني را کشف مي کند که او را از راهرويي به مغز بازيگري به نام «جان مالکوويچ» مي برد و او مي تواند براي پانزده دقيقه زندگي او را تجربه مي کند.
یک پسر دبیرستانی بنام «یان» به همراه دو دوست صمیمی اش به جاده میزند تا دختری که بصورت اینترنتی با او آشنا شده را از نزدیک ملاقات کند...
سن فرانسيسکو. «لوييس» (پيت)، خون آشام دويست ساله، خاطرات خود را براي خبرنگاري به نام «دانيل مالوي» (اسليتر) بازگو مي کند: اين که چگونه در لوييزياناي قرن هجدهم به دست «لستات» (کروز) به خون آشام تبديل شده...
دختری که بخاطر ابتلا به سرطان خون قرار است بزودی بمیرد، لیستی از چیزهایی که دوست دارد قبل از مرگ داشته باشد تهیه می کند. بالاترین گزینه در این لیست، پیدا کردن یک عشق واقعی است…
«آنی» (اسکارلت جوهانسون) که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده، کارش را بعنوان پرستار بچه یک خانواده نیو یورکی پولدار شروع می کند. در حالی که پدر بچه مدام مشغول کارش است و مادر هم وقتش پر است و هیچ کدامشان دوست ندارند با پسر کوچکشان باشند. آخرین پرستار بچه به خاطر گذراندن وقتش در قرارهای عاشقانه اخراج شده و همین مساله باعث دردسر آنی میشود، زیرا مرد جذابی که در همسایگی آنهاست، سعی دارد با او ارتباط برقرار کند.