
Wolfgang Hess
- نام اصلی : Wolfgang Hess
- پیشه : بازیگر مرد,نامشخص,بخش صدا
- تولد : September 1, 1937
- مرگ : April 27, 2016 (age 78) در Zürich, Switzerland
شناخته شده با
-
Chiisana Viking Vickie (Vicky the Viking) (1974–1975)
7.18 -
Peter in Magicland (1990)
7.2-- / 100
-
-
4.6-- / 100
«مرد مورچهای» یک تقلید مسخرهآمیز فیلم هیولایی است که عاشقانه ساخته شده است، اما با حضور بازیگران آلمانی زبان در صحنهای پراکنده در مکزیک دهه 1950 ...
-
7.2-- / 100
هنگامی که سامسمان سوسکی یکی از بازوهایش را ازدست میدهد، برادرش، پیترچن و خواهرش، آنالیز را دعوت میکند تا به سفری به ماه برای دستیابی به بازوی گمشدهاش، او را همراهی کنند...
-
4.7-- / 100
پسر جوانی که معتقد است میتواند با پدر مرحومش ارتباط برقرار کند، قدرتهای روانی را در خود پرورش میدهد و از آنها استفاده میکند تا از نیروهای ماوراء طبیعی که خانواده و دوستانش را تهدید میکنند، بهویژه یک آدمک تسخیر شده بطنباز، جلوگیری کند.
-
8.17.3- / 100
داستان فیلم در مورد رابطه عاشقانه ای بین یک زن آلمانی شصت ساله و مرد مراکشی سی و پنج ساله است و ...
-
-
-
7.18سازندگان: Runer Jonsson,Yutaka Kaneko,Yoshiaki Yoshida | ستارگان: Adrian Hoven,Manfred Seipold,Hannes Gromball
ویکی پسر جوانی با موهای بلند قرمز رنگ است که به همره پدر و مادرش در دهکده کوچکی به نام فلیک زندگی میکنند. پدرش رییس و فرمانده دهکدهاست. او مانند بقیه وایکینگها نیست و بسیار خجالتی و ضعیف است. ولی به کمک هوش زیادش در وضعیتهای ناامید کننده به وایکینکهای دیگر و دوستانش کمک میکند. راهحلهای او به سن و سال او نمیخورد…
-
7.58.2
نیلز هولگرسان (به انگلیسی: Nils Holgersson) پسری ۱۴ ساله و روستایی از خانوادهای کشاورز است. او دربرابر همنوعان خود تنبل و بیاعتنا بود. در اوقات فراغتش از اذیتکردن حیوانات مزرعهشان لذت میبرد. یک روز وقتی که خانوادهاش به کلیسا رفته بودند و او را در خانهٔ تنها گذاشته بودند تا قسمتهایی از انجیل را حفظ کند به وسیلهٔ تور یک تومته (به انگلیسی: Tomte) را گرفت. تومته به نیلز پیشنهاد داد تا در قبال آزادیاش یک سکه بزرگ طلا به او بدهد ولی نیلز این پیشنهاد را قبول نکرد و تومته او را تبدیل به یک تومته کرد که باعث شد نیلز کوچک شود و بتواند با حیوانات صحبت کند. حیواناتی که از دست نیلز عصبانی بودند و از اینکه او به اندازهٔ آنها شدهاست خوشحال بودند و آمادهٔ انتقامگرفتن از او بودند. هنگامی که این اتفاقها افتاده بود، دستهای از غازهای وحشی برای کوچکردن در حال پرواز بر روی مزرعه خانوادهٔ نیلز بودند در همین حال یکی از غازهای مزرعه به نام مورتن تلاش میکرد تا به غازهای وحشی ملحق شود. نیلز تصمیم گرفت با دوست جدیدش که همستری به نام کاروت بود با پریدن بر پشت مورتن از مزرعه فرار کند و به غازهای وحشی که برای فصل تابستان در حال پرواز به لپلند بودند ملحق شود. غازهای وحشی که از ملحق شدن یک پسر و یک غاز اهلی به خودشان خوشحال نبودند سرانجام آنها را قبول کردند. نیلز در این سفر با ماجراهای زیادی و شخصیتهای مختلفی روبهرو شد و یاد گرفت که به دیگران کمک کند و خودخواه نباشد. او در طول سفرش فهمید که اگر ثابت کند که بهتر شدهاست ممکن است تومته او را به اندازه و حالت واقعیاش برگرداند…
-