داستان فیلم در مورد قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها "دیوید میلز" (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم قاتل را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر اساسی می دهد...
یک دختر در میان معدود بازماندگان یک زمین دیستوپیایی است. سوار بر یک تانک جنگی، با ظلم یک شرکت بزرگ که بر منابع آب آشامیدنی باقیمانده سیاره تسلط دارد میجنگد...
یک پلیس تعلیق شده و دوستدخترش، یک کارشناس الکترونیک را مجبور به همکاری با خود میکنند تا وارد گاوصندوق رئیس دوستدختر، که یک عضو فاسد شورای شهر و حقوقبگیر مافیای محلی است، شوند.
يک گروه ناموفق راک به نام «لون رينجرز» تصميم مي گيرند گرداننده هاي ايستگاه محبوب راديويي شان، KPPX را به گروگان بگيرند و از آنان بخواهند نوارشان را پخش کنند...
«استنلی ایپ کیس» (جیم کری)، صندوق دار بی دست و پای بانک، تصادفا به ماسکی دست پیدا می کند که هر گاه آن را به چهره می زند به شخصیتی پرتحرک و دیوانه، بسیار قوی و زورمند، شکست ناپذیر، با چهره ای سبز رنگ و کارتونی بدل می شود تا اینکه ….
یک پلیس غیرمتعارف که در برابر بی عدالتی کوتاه نمی آید، با یک کارآگاه ماهر برای دستگیری مجرمان قدرتمند همکاری میکند. اما به زودی متوجه می شود که همکار قانونمند او دچار اختلال دوگانگی شخصیت است...
سریالی پیرامون کاراکتری به اسم Raymond Reddington که در سریال لقبش ”Red” هست خواهد بود . Red که یکی از مشهور ترین تبهکاران تحت تعقیب است ناگهان تصمیم میگیره خودش رو تسلیم پلیس کنه و کمک کنه هر کسی رو که باهاش تاحالا کار میکرده رو معرفی کنه ولی تنها شرطش اینه که با مامور FBI تازه وارد Liz Keen همکاری میکنه...
کارآگاه نیک برکات فکر می کرد که برای کار در دایره ی جناییِ پورتلند آمادست , تا اینکه شروع به دیدن چیزهایی کرد که توضیحی براشون نداشت . و بعد از ملاقات با آخرین بازمانده ی خانوادش , نیک به رازی که در پس این وقایع هست پی می بره . نیک مثل بقیه ی آدمها نیست , اون از نوادگانِ نسلی از شکارچی هاست که به اسم “گریم” شناخته می شن. کسانی که مسوول جلوگیری از تکثیر موجوداتِ ماورالطبیعه هستن. و این گونست که داستانِ نیک آغاز می شه , در حالی که در ابتدا نسبت به این جریان بی میله ولی در حالی که مشغول کار بر روی پرونده های جنایی به همراهِ همکارش هست به جریاناتی بر می خوره که باعث می شه با دنیای این موجوداتِ انسان نما ارتباط برقرار کنه...
داستان سریال در مورد یک مشروب فروشی است به نام هوراس و پیت در بروکلین نیویورک. این مکان از سال ۱۹۱۷ تا زمان حال متعلق به یک خانواده بوده و چندین نسل دست به دست چرخیده و همیشه دو نفر به نام های هوراس و پیت مسؤل آن بوده اند . مالکین فعلی هوراس ویتل هشتم ۴۹ ساله و پسر عموی ۵۲ ساله اش پیت هستند و...