این فیلم حرفه موفقیت آمیز جکسون و همچنین دوستی و وفاداری منحصر به فرد او به مارتین لوتر کینگ جونیور و سهم نامعلوم او در جنبش حقوق مدنی را دنبال می کند...
کامرون و رن در 3 سال گذشته ازدواج آزاد داشتند. آنها قوانینی را به عنوان مرزهایی برای تضمین یک رابطه باز سالم تعیین می کنند، اما به سرعت یاد می گیرند که قوانین اعمال شده در هنر احساسات اغلب شکسته می شوند...
گبی و خانوادهاش برای کریسمس به لسآنجلس میروند تا مادر در حال مرگش را ببینند. گبی در آنجا متوجه خیانت شوهرش میشود، با مادرش که دائم از او انتقاد میکند بحث میکند، تلاش میکند با دخترش ارتباط برقرار کند و با خطر از دست دادن شغلش روبروست. این تعطیلات برای آنها به تعطیلاتی پر از چالش تبدیل میشود.
مردی خانوادهدوست اشتباهی میکند که زندگیاش را برای همیشه تغییر میدهد. او با کمک دیگران، سفر بخشش را آغاز میکند و امیدوار است که او را به خانوادهاش بازگرداند.
مایک کریستین یک مرد متاهل خوشبخت است. او با معشوقه ی دوران دبیرستانش، الکس، روبرو می شود. به نظر می رسد بعد از گذشت تمام این سال ها هنوز هم احساس عاشقانه ای میان آن ها وجود دارد. مایک فکر می کند که الکس معشوقه ای واقعی برای تمام دوران زندگی اش می باشد اما او یک مشکل بزرگ دارد. او قراردادی را امضا کرده است و همسرش به او اجازه نمی دهد که از این ازدواج فرار کند...
9 دوست بعد از کالج از هم جدا می شوند و در مراسم خاکسپاری دوست ثروتمند دوباره به هم می پیوندند و متوجه می شوند که اگر بتوانند پنج روز در عمارت او بمانند، ارث خواهند برد.
جایی که پیوندهای یک خانواده نشان دهنده آنچه در زندگی ما قویتر است است. در "وقتی چراغ ها خاموش می شوند" شاهد تصویری از خانواده ای هستیم که راه خود را گم کرده اند و ممکن است ساختار خانواده را برای همیشه تضعیف کند و هیچ بازگشتی ندارد...
افی ، دینا و لورل سه دختر جوان سیاهپوست هستند که در محله ای فقیر نشین در شیکاگو زندگی می کنند . آنها یک گروه سه نفره موسیقی تشکیل داده اند که افی خواننده اصلی آن و برادر افی آهنگساز و ترانه سرای گروه است . در ادامه آنها تصمیم می گیرند در یک برنامه استعداد یابی در نیویورک شرکت کنند و در آنجا مورد توجه یک تهیه کننده موسیقی به اسم کرتیس تیلور قرار می گیرند . کرتیس هر طور شده دخترها را راضی می کند یک گروه مشتقل تشکیل دهند و همچنین سبک موسیقی خود را به پاپ تغییر دهند ...
بیوه (جونز) با عمل به قولی که به همسر در حال مرگش داده بود، یک اتاق مطالعه باز می کند، جایی که مردم می توانند خواندن را بیاموزند. با وجود حسن نیت او، مشکلات موجود در محله تاسیس او را تهدید می کند...