Brian Dennehy

"اولیه سوای"، مجموعه‌دار موسیقی، تنها دوست خود را که یک ولگرد پر سر و صدای روسی است، استخدام می‌کند تا به او برای دزدیدن یک صفحه‌ی گرامافون 78 دور از املاک خانوادگی‌اش کمک کند...

گروهی متشکل از همکلاسی های قدیمی تصمیم می گیرند بازی برچسب که سالهاست آن را اجرا می کنند را در سراسر کشور بازی نمایند اما...

هنگامی که یک غول بی‌رحم صنعت اسباب‌بازی، فروشگاهی بزرگ در شهر افتتاح می‌کند، دو مالک رقیب مغازه‌های اسباب‌بازی ناچاراً با هم همکاری می‌کنند.

«شوالیه جام‌ها» به یک نویسنده هالیوودی می‌پردازد که بحرانی اگزیستانسیالیستی را از سر می‌‌گذراند و در روابط پیچیده‌ای از جمله با پدرش و زنان زندگی‌اش گرفتار است...

این فیلم در شبکه کابلی یا همون اینترنتی پخش شده است و در این فیلم به ماجراجویی میپردازند..

درام واقعی به بررسی حقیقت در پس فروپاشی شاتل فضایی چلنجر در سال 1986 می پردازد.

فیلم در مورد نوجوانی است که همیشه در آرزوی وصال با یکی از ستارگان فیلمهای پ ورنو به اسم Monica بوده است و سرانجام این پسر دست و پا چلفتی و تازه کار موفق می شود قرار ملاقاتی بااین ستاره دست نیافتنی خود بگذارد ولی در این ملاقات متوجه مسایلی از این زن می شود که ....

“هر روز”، یک فیلم کمدی و شاد در مورد زوجی در نیویورک است که با بحران عشقی مواجه می شوند و مسائلی برایشان پیش می آید که...

دو کارآگاه کهنه کار پلیس نیویورک، روی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای جنایتکارانی کار می کنند که از قانون گریخته‌اند...

یک کارآگاه خصوصی توسط زنی استخدام می‌شود تا بررسی کند آیا شوهرش، یک توسعه‌دهنده بزرگ زمین، رابطه‌ای پنهانی دارد یا خیر. آنچه که در ابتدا یک پرونده ساده به نظر می‌رسید، به‌زودی به یک پرونده قتل تبدیل می‌شود و انگیزه قتل آنقدرها هم که به نظر می‌رسد، واضح نیست.

یک ستاره بیسبال دبیرستانی باید بین دنبال کردن یک حرفه ورزشی در کالج و ماندن در کنار خانواده و دوستان در جامعه روستایی کوهستانی اوزارک یکی را انتخاب کند...

 «رمي» موشي شهرستاني عاشق آشپزي است و الگوي او «گوستو»، سرآشپز يکي از معروف ترين رستوران هاي پاريس. روزي «رمي» از مرگ «گوستو» باخبر مي شود و اتفاقي به پاريس مي رسد. پس از چندي نيز در رستوران «گوستو» - که حالا رونق خود را از دست داده، مخفيانه مشغول به کار آشپزي مي شود...

"تامی" عضو سابق گروهای خیابانی از ارتش به خانه خود در فیلادلفیا باز می گردد.پس از بازگشت به خانه بار دیگر به سراغ دوستان قدیمی و تبهکار خود می رود.اما باید بین آنها و خانواده یکی را انتخاب کند...

 جیسن از پدربزرگ ثروتمندش، هاوارد متنفر است. جیسن فکر می‌کند وقتی هاوارد بمیرد، صاحب همه چیز می‌شود اما اوضاع آنقدر هم ساده باقی نمی‌ماند. وقتی هاوارد می‌میرد، جیسن در کانون تجربه‌ای جدید و از پیش طراحی شده قرار می‌گیرد. ۱۲ وظیفه که هاوارد آنها را هدیه می‌نامد، جیسن را به طرق مختلف و غیرمحتملی به چالش می‌کشند...

داستان دربارهٔ نوجوانی کوچک به نام یانکی اروین که عاشق ورزش بیس‌بال است و پدرش نگهبان شیفت شب یک ورزشگاه بزرگ است...

چند ساعت بیشتر به تحویل سال نو نمانده و در یکی از محلات حومه دیترویت دو مامور و یک منشی کلانتری ١٣ آماده می شوند تا کشیک خود هم چون شب های دیگر به آرامی سپری کنند. اما بارش برف سبب می شود تا آرامش کلانتری به هم بریزد. همان شب ماریون بیشاپ، رهبر یک گروه تبهکار و قاتل پلیس ها دستگیر شده و باید به زندان منتقل شود. اما اتومبیل حامل زندانی در بوران گیر می کند و مامورین اجباراً به کلانتری پناه می برند. اما گروهی ناشناس به کلانتری حمله می کنند

سه گردباد به هم می رسند تا شیکاگو را ویران کنند، شبکه برق را مختل کرده و بدترین ابر طوفان تاریخ را ایجاد می کنند.

یک مدیر سابق بیوتکنولوژی که به دلیل افشای شیوه های تجاری فاسد از کار خود اخراج شده است، برای کسب سود به باردار کردن ثروتمندان روی می آورد...

دختری از یک خانواده ثروتمند که برای تعطیلات تابستانی به کیپ کود آمده‌اند، با یک پسر محلی، که آرزوی قهرمانی در لیگ برتر بیسبال آمریکا را در سرش دارد، آشنا می‌شود...

  «روميو» (دي کاپريو) که نسبت به رفتارهاي عموزاده هايش بي توجه است، وقتي در يک ضيافت با «جوليت»(دينز) که دل باخته اش شده از خانواده ي «کاپولت» است آشنا می شود می فهمد که، دشمني بین دو خاندانوجود دارد و این باعث نگرانيش مي شود و...

 سریالی پیرامون کاراکتری به اسم Raymond Reddington که در سریال لقبش ”Red” هست خواهد بود . Red که یکی از مشهور ترین تبهکاران تحت تعقیب است ناگهان تصمیم میگیره خودش رو تسلیم پلیس کنه و کمک کنه هر کسی رو که باهاش تاحالا کار میکرده رو معرفی کنه ولی تنها شرطش اینه که با مامور FBI تازه وارد Liz Keen همکاری میکنه...

  داستان این سریال در مورد پزشکان ارتش آمریکاست که توی جنگ با کره گرفتار میشن. با توجه به شرایط میبینن که دیگه گرفتار شدن و مجبور میشن خودشون رو یه جوری سرگرم کار کنن و …