فرانسوا (دانیل اوتویل)، یک دلال عتیقه پاریسی، زمان و تمایل کمی برای روابط شخصی دارد. هنگامی که شریک تجاری او (ژولی گایت) او را به چالش می کشد تا ثابت کند که دوستی دارد، فرانسوای بی رفیق سعی می کند یکی را پیدا کند. وقتی تلاشهای رقتانگیز او با شکست مواجه میشود، یک راننده تاکسی (دنی بون) را استخدام میکند تا به او بیاموزد چگونه یک دوست واقعی بسازد و نگه دارد...
۲۴ سپتامبر ۱۹۱۴ ارتشهای آلمان بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم میجنگیدند. شب کریسمس جنگ را تعطیل میکنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را نیز دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک میکند. صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر میشنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان میروند.آنشب سربازان ۳ ارتش در کنار هم شام میخورند و کریسمس را جشن میگیرند ولی هر ۳ فرمانده توافق میکنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند...
پس از منجمد شدن چرخ و فلک و آزاد شدن "زی بیدی" خبیث ،"دوگال" سگی که باعث این اتفاق شده برای نجات صاحب خود که در چرخ و فلک زندانی شده است همراه با دوستانش راهی سفری خطرناک می شوند ....
یک افسر پلیس نیویورکی و همسرش به اروپا می روند تا تعطیلات متفاوتی را سپری کنند و زندگی زناشویی خود را نیز تقویت کنند. آن ها در حین سفر با یک میلیاردر آشنا می شوند اما طولی نمی کشد که او به قتل می رسد و این دو به مظنونین اصلی پرونده تبدیل می شوند. اکنون آن ها باید از دست پلیس فرار و بی گناهی خود را ثابت کنند…