John L. Balderston

در مورد خون آشامی است که در اوا ، معصومین را شکار می کند.

‍ ‎

ناتاتیل به همراه پدر و برادرش، آخرین نفرات از قوم موهیکان‎ها هستند که در گیر و دار جنگ بین انگلیس و فرانسه بر سر مستعمراتشان، جان دختران افسر ارشد انگلیسی را نجات می‎دهند و ناخواسته وارد جبهه‎ انگلیسی‎ها می‎شوند. در این میان، ناتانیل دل در گرو عشق کورا، یکی از دختران افسر انگلیسی می‎بندد ...

یک مرد انگلیسی که برای گذراندن تعطیلات در یک پادشاهی خیالی به نام «روریتانیا» به سر می‌برد، به طور اتفاقی وارد یک ماجرای سیاسی می‌شود. او به دلیل شباهت بسیار زیاد به پسرعموی خود، پادشاهی که قرار است به زودی تاج‌گذاری کند، مجبور می‌شود نقش او را بازی کند. این اتفاق زمانی می‌افتد که پادشاه توسط دشمنانش مسموم و ربوده می‌شود.

بیوگرافی اندرو جانسون، که پس از آبراهام لینکلن به قدرت رسید و اولین رئیس جمهور ایالات متحده شد که تا کنون استیضاح شده است...

شیوه زندگی در یک بندر ماهیگیری در جزیره هبرید خارجی در حال از بین رفتن است، اما برخی از ساکنان در برابر تخلیه به سرزمین اصلی مقاومت می کنند...

یک انگلیسی در تعطیلات در کشور روریتیا، مجبور می شود نقش شاه را بازی کند، زمانی که پادشاه قانونی، که یک پسر عموی دور است، با دارو بیهوش و ربوده می شود...

در جنگ فرانسه و هند، هاوک‌آی مامور می‌شود تا یک افسر و دو زن را از خطرات جنگ دور کند.

یک معمار دوره ویکتوریایی، به سفارش یک دوک، طراحی را برای اصطبل های او ، ارائه می دهد و در این حین عاشق همسر دوک می شود...

وسواس عجیب بازیگر زن باعث می‌شود تا دست همسرش را با دست یک قاتل با چاقو عوض کند که هنوز تمایل به پرتاب چاقو دارد...

یک معتاد به افیون به دختری جوان عشقی هوس بار دارد و میخواهد به هر قیمتی حتی کشتن او ، مالک آن باشد...

« ستوان مگره گور » ( کوپر ) ، عضو نیزه ‏داران سواره نظام بنگالى چهل و یکم ، جنگجوى با تجربه ‏اى است و افسر مافوقش ، « سرهنگ استون » ( استندینگ ) نظامى تمام عیارى در آستانه‏ى بازنشستگى. « سرهنگ استون » می‏خواهد مانع از شورش طرح ‏ریزى شده ‏ى هندی ‏ها شود و براى این منظور نیروهاى انگلیسى باید مانع از به سرقت رفتن مهمات جنگى توسط امیرى محلى شوند.

پدرخوانده یک زن جوان با وحشت می فهمد که قصد دارد با پسر مردی که سال ها قبل به طور تصادفی عمه او را کشته است ازدواج کند...

 دانشمند جوانى به نام «دكتر هنرى فرانكنستاين» ( كلايو ) مشغول آزمايش‏هايى براى حيات بخشيدن به مردگان است. او تحقيقاتش را با استفاده از اجسادى كه با كمك دستيار گوژپشتش، « فريتس » ( فراى ) از گورستان‏ها میربايد، به انجام می‏رساند...