« کنان وحشی صفت » همانطور که از نامش بر می آید ، درباره ی یک مرد قوی هیکل به نام کنان است که در بچگی پدرش را کشته اند و خانه شان را هم نابوده کرده بودند و حالا که او بزرگ شده ، قرار است به عنوان نماینده قبیله اش در برابر ظلم و ستم موجودات شیطانی بایستد و آنها را شکست داده تا قبیله اش به او افتخار کند...
داستان فیلم در مورد گروهی از جوانان است که برای تفریح به ک دریاچه میروند و در آنجا به خوش گذرانی و تفریح مشغولند. اما این ساعات خوش زیاد به طول نمی انجامد، وقتی که قاتلی روانی سعی در کشتن تمامی آنها کرده و یکی یکی آنها را شکار میکند...
500 سال قبل از كشف آمريكا توسط كريستف كلمب، زني بومي در ميان بقاياي يك كشتي در هم شكسته وايكينگ ها پسر بچه اي را پيدا مي كند. او تنها بازمانده از گروه وايكينگ هايي است كه به قصد غارت دهكده هاي بوميان آنجا از كشور خود عازم قاره ناشناخته بودند. زن به كودك نام شبح داده و او را بزرگ مي كند. تنها يادگار شبح از گذشته خود، شمشيري آهنين است. سلاحي كه هنوز در ميان بوميان شناخته شده نيست. پانزده سال بعد؛ شبح تبديل به جنجگويي نترس شده است. يك روز كه براي شكار از دهكده بيرون رفته، بار ديگر وايكينگ ها از راه رسيده و اهالي را قتل عام مي كنند.
وقتی یک کارآگاه زن شروع به تحقیق در مورد یک رشته قتلهای وحشتناک میکند، به یک پزشک دیوانه میرسد که توانسته است با آزمایشهای ژنتیکی، خود و موجود دستسازش را بیش از ۲۰۰ سال زنده نگه دارد.