لوله کش تازه کار "کلانی براون" توسط عموی خود برای کار به عنوان خدمتکار یک عمارت انگلیسی فرستاده می شود. او با "آدام بلیسنکی"، یک پناهنده جذاب اهل چک دوست می شود و...
"هنری ون کلیو" وارد بخش پذیرش جهنم می شود تا توسط ارباب خود (شیطان) مورد استقبال قرار بگیرد. او درخواست پذیرفته شدن می کند اما تردیدهایی در مورد صلاحیتش وجود دارد. به همین دلیل برای اثبات شایستگی اش او داستان زندگی اش را تعریف می کند...
« جیل » ( اوبرون ) و « لرى بیکر » ( داگلاس ) زوج ظاهرا خوشبختى هستند که شش سال است با هم زندگى مىکنند. اما « جیل » در گفت و گو با یک روانکاو در مىیابد که سکسکه هاى مزاحمش دلیل روانى دارند و او ناخودآگاه ، از زندگى زناشویىاش راضى نیست...
« نينوچكا » ( گاربو ) مأمور سختگير و متعصب حزبى از شوروى به پاريس مىآيد تا سه فرستادهى خاطى قبلى دولت را به وطن بازگرداند. او در برخورد با « كنت لئون دولگا » ( داگلاس ) ، براى نخستين بار لذت دلباختگى و زن بودن را تجربه مىكند.
« آلفرد كراليك » ( استوارت ) كه در يك مغازهى فروش كالاهاى چرمى در بوداپست كار مىكند ، با دختر رؤياهايش كه هرگز او را ملاقات نكرده است ، مكاتبات لطيف و شاعرانهاى دارد ، غافل از آن كه اين دختر ، « كلارانوواك » ( سولاون ) كارمند تازه استخدام شدهى همان مغازه است...
میلیونر امریکایى ، « مایکل براندن » ( کوپر ) آن قدر شیفتهى زندگى زناشویى است که تا به حال هفت ازدواج را پشت سر گذاشته است . « براندن » در سفرى به ریویرا با دخترى فرانسوى به نام « نیکول » ( کلبر ) آشنا مىشود که به خواستگارى او جواب رد مىدهد. اما واکنش « نیکول » ، « مایکل » را به هشتمین ازدواج خود بیشتر راغب مىکند.
منطقه کوچک "مارشویا" تنها یک مشکل کوچک دارد. پرداخت کننده اصلی مالیات، بیوه ای ثروتمند به نام "سونیا" به پاریس رفته و "کنت دانیلو" به فرانسه فرستاده می شود تا از ازدواج او با مردی غریبه جلوگیری کرده و خطر از دست رفتن پول هنگفتی را از بین ببرد...
دو دزد جواهر، « گاستون » ( مارشال ) و « لیلى » ( هاپكينز ) با يكديگر هم دست مىشوند و دارايى « ماريت كولت » ( فرانسيس )، بيوه ى جوان و ثروتمند را بالا بكشند.
"جان گلیدن" ثروتمند که در حال مرگ است،با توجه به نارضایتی از اقوام و همکاران خود،تصمیم می گیرد در عوض دادن پولهایش به آنها،میلیونها دلار را صرف غریبه هایی در سطح شهر کند.او چند نفر را به طور اتفاقی انتخاب می کند و...
"کنتس هلنه مارا" دقایقی پیش از ازدواجش با "دوک اوتو ون سیلنهیم"، با مونته کارلو فرار می کند تا از وضعیت بد مالی نجات پیدا کند. "کنت رادولف فاریر" شیفته زیبایی او می شود اما "هلنه" حتی به او نگاه نمی کند و...
وقتی دکتر ژیرو (مونته بلو) برای شکایت به آپارتمانی در همسایگیش می رود، از پیدا کردن شعله قدیمی خود، رقصنده جورجت لاله (لیلیان تاشمن) شوکه می شود. این برخورد تصادفی دوباره یک عاشقانه را بر می انگیزد، و وقتی ژیرو و ژرژت شروع به ملاقات می کنند، او داستان های پوششی مختلفی را برای همسرش سوزان تعریف می کند ...