یک کارمند اداری برای برنده شدن یک ماشین به رقابتی مرموز می پیوندد. او که در اتاقی با چهار غریبه محبوس شده است، یک سری چالشها را پشت سر میگذارد که توسط میزبانی به نام هومونکولوس رهبری میشود...
یک فرد معتاد به مواد مخدر پس از یک شب مهمانی گرفتن، صبح که بیدار می شود علائم بیماری عجیب و غریبی را درون خود مشاهده کرده و مدام کابوس های نامعلومی از جلوی چشمانش عبور میکنند...
«لارس» جوانی دست و پا چلفتی، مومن و به شدت خجالتی است که در شهر کوچکی زندگی می کند. او سرانجام موفق می شود دختر رویاهایش را به خانه*ای که در آن به همراه برادر و زن برادرش زندگی می کند، بیاورد. تنها مشکل اینجاست که این دختر واقعی نیست، بلکه عروسک پلاستیکی است که لارس آن را از روی اینترنت خریداری کرده است…
تمام دنیا به تسخیر مردگان متحرک در آمده و آخرین انسانهای بازمانده در یک شهر حصارکشی شده، زندگی می کنند. اما این شهر دیگر امنیت سابق خود را ندارد، زیرا نیروهای شورشی قصد دارند رهبر این شهر را سرنگون سازند، و از طرف دیگر زامبیها رفته رفته به موجودات باهوشتری تبدیل شده اند و نگه داشتن آنها پشت حصارها کار سادهای نیست
در سال 1890 (ویلیام مرداک) از تکنیک های رادیکال پزشکی قانونی از جمله شواهد انگشت نگاری و ردیابی، برای حل برخی از وحشتناک ترین قتل های شهر استفاده میکرد...
حماسه ای پسا آخرالزمانی که چندین جدول زمانی را در بر می گیرد و داستان بازماندگان یک آنفولانزای ویرانگر را روایت می کند که تلاش می کنند جهان را از نو بسازند و دوباره تصور کنند و در عین حال بهترین چیزهای از دست رفته را حفظ کنند.
مرکزیت سریال بر روی دختر جوانی به نام کریستین بنا شده است. کریستین دانشجوی سال دوم وکالت، به عنوان کارآموز در یک شرکت معتبر مشغول به کار است. کریستن تمام تلاش و تمرکزش را بکار گرفته تا بتواند لیاقت و شایستگی خود را اثبات کند تا به جایگاهی قابل قبول در شرکت دست یابد، اما
در یک شهر کوهستانیِ دور افتاده واقع در کشور کانادا، پس از اینکه یک پالایشگاه نفتی جدید توسط زنی مرموز افتتاح می شود، آن شهر کوچک تبدیل به دنیایی مملو از مواد مخدر، فحشا و جرایم سازمان یافته می شود. حال رئیس پلیس "جیم ورث" که یکی از اعضای خانواده اش را به قتل رسانده اند، تشنهی گرفتن انتقام از این خلافکاران است...
وین (Wayne)، یه جوون ۱۶ ساله با قلب طلایی، با دوستش دل (Del) از بوستون با موتور راهی فلوریدا میشه. هدفش اینه که ماشین ترانسام ۷۹ باحالی که از پدرش دزدیده شده رو پس بگیره.
داستان این سریال در دهه 60 قرن نوزدهم (سال های 1860) در محله ای به نام "پنج نقطه" در شهر نیویورک اتفاق می افتد یک جوان تنومند ایرلندی که مامور پلیس میباشد, وظیفه دارد تا پایداری صلح و آرامش محله اش را که محله ای کاملاً آشوب گر است و تمامی خلاف کاران و یاغیان در آن زندگی میکنند, هنگامی که در عین حال با مردم بالا شهر جزیره مان هاتان در حال تعامل میباشد, تامین کند...