جوایز : برنده 3 جایزه اسکار. همچنین 81 جایزه و نامزد دریافت 95 جایزه دیگر.
جان جوزف نیکلسون (به انگلیسی: John Joseph Nicholson) معروف به جک نیکلسون (زادهٔ ۲۲ آوریل ۱۹۳۷ در نیویورک، ایالت نیویورک) بازیگر آمریکایی است که با دو جایزهٔ اسکار در نقش اول و یک جایزهٔ اسکار در نقش مکمل و شش جایزهٔ گلدن گلوب در کارنامهٔ حرفهایِ خود، عموماً به آفریدن شخصیتهای عصبی مزاج و بعضاً شریر شهرت دارد. نیکلسون، در کنار اینگرید برگمن، مریل استریپ، والتر برنان و دانیل دی-لوئیس (هر کدام با سه جایزهٔ اسکار) پس از کاترین هپبورن (برندهٔ چهار جایزهٔ اسکار)، جزو رکورددارانِ بردن اسکار بازیگری است.
جک نیکلسون در ۲۲ آوریل ۱۹۳۷ در شهر نیویورک بهدنیا آمد. مادرش جون فرنسس نیکلسون (جون نیکلسون) یک رقاص کاباره بود. شش ماه قبل از بهدنیا آمدن جک، مادرش با مردی از همکاران خود به نام دونالد فورچیلو، که اصالتاً ایتالیایی بود، ازدواج کردهبود. مادر جون اصرار شدیدی داشت که دخترش به کار رقصندگیاش ادامه دهد و داشتن فرزند، وی را مجبور به کنارهگیری از شغلش نکند؛ بنابراین، نگهداری جک را عهدهدار شد. درمورد اینکه دونالد فورچیلو واقعاً پدر اصلی جک است یا نه، اختلاف نظر وجود دارد. خود دونالد این گفته را انکار میکند. جک نیکلسون نیز تابهحال حاضر به انجام آزمایش دی ان ای برای مشخص شدن هویتش نشدهاست. نیکلسون در گفتگو با مجلهٔ تایم گفتهاست، سرپرستان واقعی او درواقع مادربزرگ و پدربزرگش بودند، و خواهر خود را بهعنوان مادرش خواندهاست. او از طرفداران پروپاقرص تیم معروفِ بسکتبالِ لس آنجلس لیکرز است.
شبی گرگی «ویل رندال» (نیکلسن) را گاز می گیرد. پس از آن «ویل» آرام آرام دچار خصوصیات حیوانی می شود. تا این که به دیدار یک متخصص حلول روح حیوانات می رود که به او می گوید خیلی زود گرگ خواهد شد و …
«جیمی هافا» (نیکلسن) یکی از رهبران اتحادیه های کارگری است که در دوران بحران اقتصادی دهه ی 1930، تبدیل به یکی از چهره های جنجالی می شود. او به طور علنی با «خاندان کندی» مبارزه می کند و در دهه ی 1960 زندانی می شود. بعدتر در دوران «نیکسن» بخشیده می شود و به طرز اسرارآمیز و مشکوکی می میرد...
در قلب پایتخت کشور، در یکی از محکمه های دولت ایالات متحده، مردی هر کاری می کند تا شرفش را حفظ کند و مردی دیگر هر کاری می کند تا حقیقت را دریابد. «دانیل کافی» وکیل تازه کار نیروی دریایی است و بایستی در دادگاه از دو سرباز نیروی دریایی دفاع کند. آنها به قتل متهم هستند اما ادعا می کنند که به دستور فرمانده عمل کرده اند.
لس آنجلس، سال 1948. کارآگاه خصوصی "جیک گیتز" می خواهد همسر موکلش "جیک برمن" را متهم به خیانت کند.اما در عوض صحنه سازی برای جمع آوری مدرک،"برمن" به معشوق او شلیک می کند."گیتز" وقتی متوجه می شود شخص مرده شریک "برمن" بوده و او سهمش را به ارث می برد شوکه می شود و ...
«بروس وین» (مایکل کیتون) بعنوان شوالیه تاریکی شهر گاتهام به نبرد با جنیاتکاران بر می خیزد و با اولین دشمن بزرگ خودش، یعنی جوکر (جک نیکلسون) روبرو می شود...
«جين کريگ» (هانتر) و «آرون آلتمن» (بروکس) با هم در يک شبکه ي تلويزيوني در واشينگتن کار مي کنند، و «تام گرانيک» (هرت) نيز به عنوان مجري در همان شبکه استخدام مي شود. «جين» ميان اظهار علاقه و دل خوري نسبت به «تام» مردد است و سرانجام، خودش باعث آشنايي «تام» و گزارشگري به نام «جنيفر مک» (چايلز) مي شود. از طرف ديگر «آرون» که به «جين» علاقه مند است، موفقيتي در کار حرفه اي اش کسب نمي کند....
شهر کوچک ايست و يک در نيو انگلند. ورود جادوگري به نام «داريل وان هورن» (نيکلسن) زندگي «الکساندرا» (شر)، «جين» (ساراندون) و «ساکي» (فايفر) را دگرگون مي کند. اما آنان وقتي به روحيه ي سلطه جو و پليد جادوگر پي مي برند، با او از در مبارزه وارد مي شوند...
ریچل سامستات (مریل استریپ)، منتقد مواد غذایی در نیویورک، مارک فورمن (جک نیکلسون)، ستون نویس روزنامه واشنگتن دی سی. آن دو عاشق هم می شوند و ریچل شغل خود را رها می کند و به زندگی با مردی می رود که خود را برای ازدواج نا مناسب می بیند...
"چارلی پارتانا" آدمکشی است که برای یکی از بزرگترین سندیکاهای جنایتکار دنیا کار میکند.بدون اطلاع او،سندیکا "ایرین واکر" را استخدام می کند تا شخصی را به قتل برساند.اما وقتی آن دو عاشق یکدیگر می شوند همه چیز پیچیده می شود...
آورورا و اِما مادر و دختری هستند که با هم زندگی میکنند. اِما با فلَپ، جوانی که دبیر دبیرستان است و درآمد چندانی ندارد ازدواج میکند. مادر اِما با این ازدواج مخالف است و از فلپ خوشش نمیآید...
مامور گشت مرزی آمریکا،"چارلی اسمیت" می خواهد کار خوبی برای خود و همسرش انجام دهد.اما وقتی زنی جوان کودک خود را از دست می دهد و ربایندگان قصد فروش او را در بازار سیاه می کنند،"چارلی" تصمیم می گیرد به او کمک کند و در مقابل فسادی که او را در بر گرفته مقابله کند...
اوايل قرن بيستم «جان ريد» (بيتي)، روزنامه نگاري راديکال، رابطه اي پرفراز و نشيب با نويسنده اي به نام «لوييز برايانت» (کيتن) دارد.«ريد»، هم چنين با گروهي از شخصيت هاي سرشناس معاصر خود برخوردها و رفت و آمدهايي داشته است...
این فیلم بازسازی فیلمی به همین نام محصول سال ۱۹۴۶ است که ماجرای رابطه پنهانی یک بی خانمان و همسر یک کافه دار را روایت میکند.این ماجرا سلسله اتفاقاتی را آغاز می کند که منتهی به قتل می شوند…
خانوادهای به عنوان سرایدار به یک هتل در محلی دور افتاده که در تعطیلی زمستانی هست، می روند. در آنجا نیرویی شیطانی روی مرد تاثیر گذاشته و جنون خشونت وی را می گیرد. در حالی که پسرش به خاطر توانایی خاصی که دارد علائمی از اتفاقات وحشتناکی که قبلا در هتل رخ داده را می بیند…
“تام لوگان” سارق اسب است.”دیوید برکستون” گله داری بزرگ تعداد زیادی اسب و یک دختر زیبا دارد که ارزش ربودن را دارند.اما او به تازگی “لی کلایتون” بدنام را استخدام کرده تا سارق اسبها را یکبار برای همیشه پیدا کند…
«رندل پاتریک مک مورفی» (نیکلسن) برای خلاصی از مقررات سخت زندان و کار اجباری روزمره خود را به دیوانگی می زند و به یک آسایشگاه روانی فرستاده می شود. خیلی زود آن جا را زندانی نفرت انگیزتر می یابد که پرستاری سادیست، «میلدرد راچد» (فلچر)، آن را اداره می کند ……