اولین فیلم ضد تروریستی دریایی چین، داستان پرسنل ضد تروریسم پلیس چین را روایت میکند که با همکاری نزدیک با نیروی دریایی چین، در نهایت به بحران خاتمه میدهند.
لائو سان یک کهنه سرباز جوان با قدرت کونگ فو است اما از نظر هوشی ، او هوشش پایین . لائو سان پس از استخدام به عنوان محافظ یک مجموعه دار ثروتمند عتیقه، متوجه نقشه رئیسش برای سرقت از موزه هنر ملی می شود...
در سال 1945 پس از پایان دومین جنگ بین چین و ژاپن،"مائو زدنگ" و اعضای حزب کومونیست چین به چونگ کینگ سفر می کنند تا با "چانگ کای-شک" دیدار کنند.با کمک لیگ دموکراتیک چین هر دو طرف می پذیرند به جنگهای داخلی پایان دهند و دولتی متشکل از چند حزب در چین تشکیل دهند...
پس از نبرد، جوگه لیانگ به سرزمین وو میرود و از فرمانروا سون چیان میخواهد تا با لیو بی متحد شود اما او میگوید که نیاز به تفکر بیشتری دارد. در این زمان جوگه لیانگ با جو یو، فرمانده ارتش و نایبالسلطنه کشور وو که سخت مشغول آموزش لشکر خود است آشنا میشود و درمییابد که او نیز موافق جنگ با سائو سائو است. سون چیان نیز سرانجام با اعلام حمایت خود از لیو بی با او متحد شده و کشور وو نیز وارد جنگ علیه سائو سائو میشود ...
پس از نبرد، جوگه لیانگ به سرزمین وو میرود و از فرمانروا سون چیان میخواهد تا با لیو بی متحد شود اما او میگوید که نیاز به تفکر بیشتری دارد. در این زمان جوگه لیانگ با جو یو، فرمانده ارتش و نایبالسلطنه کشور وو که سخت مشغول آموزش لشکر خود است آشنا میشود و درمییابد که او نیز موافق جنگ با سائو سائو است. سون چیان نیز سرانجام با اعلام حمایت خود از لیو بی با او متحد شده و کشور وو نیز وارد جنگ علیه سائو سائو میشود ...
با نزدیک شدن زمان انتخابات،رئیس فعلی مافیای چین "لوک" با مبازره ای از طرف پسرخوانده خود روبرو می شود.در همین زمان "جیمی" تلاش می کند روابط تجاری خود را با مناطق اصلی چین گسترش دهد...
می یک رزمی کار و پزشک طب چینی است که در معبدی در کوه "اومی" زندگی می کند. با همراهی ارباب دوست داشتنی اش، میزری، او تصمیم می گیرد از زن بدنام، تایگر هونگ، که قبلاً به او کمک کرده بود، کمک بگیرد تا بتواند دلشکستگی را تجربه کند و ...
این داستان درباره حکومت چین است که در آخرین فازهای دوران جنگهای چین قرار دارد. یینگ ژنگ، لو بو وی، لی سی، وانگ جیان و خیلی از سیاستمداران توانمند با هم همکاری میکنند تا شش ایالت را زیر پرچم خود متحد کنند. امپراتوری چین نخستین دودمان امپراتوری چین را تشکیل میدهد.
در نیمه دوم قرن چهارم قبل از ميلاد، در زمان جنگ سالاران، ايالت چين در غرب چين شاهد تحولات سياسي نوآورانه است. چين كه به خاطر فقر و ناآراميهاي داخلي ضعف پيدا كرده است، با خطر فتح شدن توسط شش ايالت شرقي روبروست.
ماجرای این سریال در اواسط دوران سلسله سونگ اتفاق می افتد در دهکده نیو دو مرد جوان به نام های یانگ تیه شین و گوئو شیائو تیئن متوجه باردار شدن زن هایشان می شوند و به هم قول می دهند که اگر هر دو بچه از یک جنــســیت باشند با هم برادر پیمانی یا خواهر پیمانی شوند و در غیر اینصورت با هم ازدواج کنند. یک شب آنها با شخصی به نام چیو چو جی از فرقه چوئن جن روبرو می شوند که تحت تعقیب سرباز های جین بود. چیو چو جی سرباز هایی که برای دستگیریش آمده بودند را به راحتی می کشد و با نمایان شدن علامتی از گروهش در آسمان شب آنجا را ترک می کند. بائو شیرو، زن خوش قلب یانگ، مرد زخمی شده ای را نجات می دهد که در واقع شاهزاده جین، وَنیِن خُونگ لیه بود. وقتی که سرباز های جین بازگشتن، به دو خانواده حمله کرده و آنها را از هم پاشیدند. در این جریان وَنیِن خُونگ لیه، بائو شیرو را به پایتخت جین برد در حالیکه گوئو لی پینگ توسط سرباز طماع جین به نام دوئن تیئن دُو به حومه مغولستان برده شد. هر دو زن باور داشتن که شوهر*هاشون بخاطر نجات آنها مرده اند. به محض اینکه چیو چو جی از مرگ دوستانش با خبر شد قسم خورد که بچه های آنها را پیدا کرده و به آنها کونگ فو یاد دهد تا آنها انتقام پدرشان را بگیرند. چیو چو جی در راه تعقیب دوئن تیئن دُو با ۷ قهرمان جیانگ نان آشنا می شود و آنها در عوض کمک کردن برای یافتن دو زن شرطی با هم می بندند. به محض پیدا کردن بچه های یانگ و گوئو هر طرف باید به بچه ها آموزش کونگ فو بدهند. در هجدهمین سالگی دو بچه، آنها باید با هم مبارزه کنند. باقی سریال رنج ها و سختی هایی که دو پسر تحمل می کنند را نمایش می دهد. گوئو جینگ، پسر گوئو شیائو تیئن در مغولستان بزرگ می شود و تحت حمایت چنگیز خان و یانگ کانگ به عنوان یک شاهزاده در امپراتوری جین بزرگ می شود.
این سریال بر اساس رمانی نوشته جین یونگ (لوئیس چا در واقع این مرد نویسنده افسانه شجاعان هم است) و دومین قسمت از سه گانه عقابها است. دنباله افسانه عقاب های مبارز و در ادامه به شمشیر بهشتی و خنجر اژدها ختم می شود. داستان مربوط به سرگذشت و ماجراهای یانگ گوا است یانگ گوا بچه یتیمی که در پایان افسانه عقاب های مبارز پدر خود را از دست می دهد. یانگ گوآ پسر کانگ و نیانسی است. گوآ جینگ (برادر پیمانی پدرش) و فوآنگ رونگ (رُنگ آر ) او را با خود به جزیره شکوفه های هلو می برند. در سنین نوجوانی گوآ جینگ او را برای یادگیری کونگ فو به فرقه چوئن جِن برد. در آنجا با مشکلاتی که بوجود آورد و همینطور به خاطر بد رفتاری های معلمش فرار کرد و سرانجام به مقبره کهن رسید و شیائو لونگ نو او را به شاگردی پذیرفت. بعدها استاد و شاگرد نسبت به هم ابراز علاقه کردند و عاشق هم شدند. در ادامه ماجرا سختی ها و رنج هایی که این دو نفر یانگ گوئو و شیائو لونگ نو تحمل می کنند را نشان می دهد.