«باسانیو» (فاینز) برای خواستگاری از «پورشیا» (کالینز) به سه هزار سکه نیاز پیدا می کند و دوستش، «آنتونیو» (آیرونز) برای تهیه ی این پول به نزول خوار یهودی، «شایلاک» (پاچینو) روی می آورد. اما «شایلاک» به شرطی این پول را در اختیار «آنتونیو» می گذارد که در صورت بازپرداخت نشدن وام در تاریخ مقرر، «آنتونیو» به جایش تکه ای از گوشت بدنش را تقدیم کند.
در دهه 1940 در کنیا، یک رابطه عاشقانه بین یک اشرافزاده بریتانیایی و یک زن شوهردار، رسواییای را به راه میاندازد که جامعه خوشگذران "دره خوشبختی" را تکان میدهد.
سال 1984. در شهر «ايراستريپ يک» که قبلا لندن بوده و اکنون پايتخت يکي از سه ابر قدرت جهان يعني «اوشينا»ست، «وينستن اسميت» (هرت) پس از شکنجه هاي شديد جسماني و رواني سرانجام مي آموزد که تنها به «برادر بزرگ» عشق بورزد...
سایمون برای جشن تولد ۴۰ سالگیاش استرس دارد و قرار است دوستدخترش، دونا، را برای اولین بار به خانه پدریاش ببرد تا با مادر و ناپدریاش آشنا شود. او نمیداند که پدر بیولوژیکیاش نیز مشتاق است در این مراسم حضور پیدا کند و به جمع آنها اضافه شود.
کارآگاه “هرکول پوآرو” باید هویت قاتلی سریالی را آشکار سازد. این قاتل سریالی آسان دم به تله نمیدهد و پوآرو کار سختی در پیش دارد. تنها سرنخی که این قاتل در هر صحنهٔ قتل به قصد از خود برجای میگذارد، کارتی با امضای ABC است. این قاتل پیش از مرتکب شدن به هر قتل، به پوآرو نامه مینویسد…