دو پسر به نامهای «سیلاس» و «جمال» روزی تصمیم میگیرند که یک ماده مخدر جادویی را دود کنند، و این ماده به آن ها کمک می کند که در آزمون ورودی کالج نمره قبولی بگیرند...
«خانم و آقاي ليتل» (ديويس و لوري) تصميم مي گيرند به خاطر پسرشان، «جرج» (ليپنيکي)، بچه اي را به فرزندي قبول کنند. آنان در پرورشگاه به موشي (با صداي فاکس) به نام «استوارت» بر مي خورند که مي تواند حرف بزند، راست راست راه برود، لباس تنش کند و تقريبا هر کاري که يک بچه ي آدم مي کند، انجام دهد....
در سال 1799 بازرس «ایچابود کرین» (جانی دپ) از پلیس نیویورک بر خلاف میلش به شهر کوچکی به اسم اسلیپی هالوو فرستاده می شود تا راز یکسری قتل ها را که در آنجا اتفاق افتاده حل کند. جسد تمام قربانیها در وضعیت بدون سر پیدا شده اند و افراد شهر معتقدند که روح “مرد اسب سوار بدون سر” که سالها قبل در آنجا کشته شده به قصد انتقام افراد شهر را می کشد. کرین اعتقادی به این حرفها ندارد و از پذیرفتن نظریه مرد اسب سوار سرباز می زند و شروع به تحقیقات برای پیدا کردن قاتل می کند. اما پس از روبرو شدن با مرد اسب سوار بدون سر آنرا باور می کند و می کوشد با کمک دختری به اسم «کاترین» (کریستیانا ریچی) و پسر یکی از قربانیان راز این افسانه هولناک را دریابد.
کاپیتان بوید که ترفیع خوبی گرفته حالا به یک قلطعه مرموز اعزام شده که در آنجا مردی نجات یافته داستان وحشتناک و آزاردهنده ای در باره آدم خوار ها برایش تعریف می کند …
«کوین لومکس» (کیانو ریوز) یک وکیل مدافع جوان، بیباک و شکست ناپذیر ساکن شهری کوچک در فلوریدا است. او توسط قدرتمندترین شرکت حقوقی دنیا در نیویورک استخدام می شود و با وجود مخالفت مادرش که نیویورک را شهری پر از فساد می داند پیشنهاد کار را پذیرفته و بهمراه همسرش به نیویورک می رود. اما بزودی ...
"کوین فرانکلین" تبهکاری میباشد که نمی تواند جلوی صحبتهایش را بگیرد. او به مافیا 50000 دلار بدهکار می شود. برای دور شدن از رئیس مافیا او خود را عنوان دوست خانوادگی یک خانواده در پنسیلوانیا جا می زند و ...
«ادوار د وود جونیر» (جانی دپ), کارگردان فیلم های کم هزینه سعی می کند به هر طریقی فیلمی با شرکت دوستش, «دولورس فولر»بسازد.«وود» با «بلالوگوسی», بازیگر قدیمی فیلم های ترسناک که اینک به مرفین معتاد شده, ملاقات می کند و درصدد ساختن فیلمی با شرکت «لوگوسی», «دولورس فولر» و یک کشتی گیر سوئدی سنگین وزن به نام «تور جانسون» برمی آید...
در سال ۱۹۸۴ زيردريايي اتمي شوروي موسوم به «اکتبر سرخ» به آب انداخته مي شود. فرمانده زيردريايي، «ناخدا مارکو راميوس» (کانري)، پس از کشتن افسر امنيتي زيردريايي، با هم ياري افسران ناراضي، موفق مي شود از ناوگان دريايي شوروي بگريزد. و حالا سؤال اصلي اين است که هدف «راميوس» از اين کار چيست؟...
در باروک فرانسه، یک زن بیوه حقهباز و معشوقه اش با همدیگر شرطی میبندند. معشوقه که ولمونت نام دارد، شرط می بندد که می تواند او را اغفال کند، هرچقدر که میخواهد سرسخت باشد. اگه ولمونت موفق شود میتواند عشقش را به دست آورد و هرکاری دلش می خواهد بکند...
داستان Deadwood در شهری کوچک در جنوب ایالت داکوتای فعلی در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی روایت می شود. از سراسر امریکا برای یافتن طلا مهاجران بساری کوچ می کنند که با یافتن طلا یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. این شهر که در ابتدای تاسیس خود بدون هیچ قانونی اداره می شود و همه کاره ان شخصی است به نام “سورنجن” که صاحب بار و فاح شه خانه ای در “ددوود” می باشد که قانون را از طریق خود اجرا می کند. سورنجن با کاریزمایی شبیه بیل قصاب دارو دسته های نیویورکی شاید جذاب ترین شخصیت “ددوود” باشد .شخصیتی بی رحم اتشین مزاج و گاهی شوخ طبع. و این را بگویم که وجود این شخصیت در این سریال کافی است که شما را به دیدن این سریال ترغیب کند...