این فیلم داستان آشنایی و ارتباط الیور و امیلی است که هردو برای اولین بار همدیگر را در یک پرواز از کالیفرنیا به نیویورک ملاقات می کنند. در این زمان هردو دانشجوی کالج هستند. آنها در طول پرواز با هم صحبت میکنند و شیفته یکدیگر می شوند …
داستان فیلم از آنجایی آغاز میشود که زنی به نام تسا ، از شوهر خود یعنی مایکل طلاق میگیرد و سپس دخترانش (کیت و لورا) را به تنهایی بزرگ میکند . آنها متوجه میشوند که مایکل با زن جدیدی به نام کاریلون آشنا شده . کاریلون یک مدل معروف است و از طرفی تسا متوجه میشود که به سرطان مبتلا شده و به زودی خواهد مرد. همین موضوع باعث میشود که او ...
وقتی "سی سی بلوم" اهل نیویورک و "هیلاری" همدیگر را در اقامتگاهی در آتلانتیک سیتی همدیگر را ملاقات می کنند دوستی چندین ساله بین آنها شکل می گیرد.آنها سالها از طریق نامه با هم در ارتباط بودند تا اینکه "هیلاری" که تبدیل به وکیل موفقی شده است به دیدن "سی سی" در نیویورک می شود...
فیلم داستان رسوایی "بلک ساکس" را روایت می کند. تیم "واست ساکس" شیکاگو که دستمزد کمی را دریافت می کرد، در ازای دریافت رشوه می پذیرد مسابقات جهانی سال 1919 را واگذار کند...
“فرانک مورفی” مأمور پلیس که خاطرات تلخ جنگ ویتنام همچنان آزارش میدهد، همراه دستیار جدیدش، “لایمنگود” ، عضو گروه گشت شبانه هلیکوپتر پلیس در لس آنجلس است. “مورفی” به “لایمنگود” میگوید که یکی از تفریحات آنان هنگام کار، دید زدن خانه های مردم است. در یکی از این چشم چرانیها، آنان شاهد درگیری و هفت تیرکشی دو نفر می شوند و...
جنگ داخلی آمریکا که پنج سال به طول انجامید، سرانجام با پیروزی اتحادیه به پایان رسید. اما این پیروزی به معنای پایان مشکلات مردم آمریکا نبود. به خصوص مردم جنوب که در جنگ شکست خورده بودند، با مشکلات زیادی روبرو بودند.
در این داستان، دو دوست با چالشهای زیادی برای حفظ دوستی خود روبرو میشوند. آنها باید با اختلافات سیاسی و فرهنگی خود کنار بیایند و با ترس و خشونت جنگ کنار بیایند. در نهایت، آنها تصمیم میگیرند که دوستی خود را حفظ کنند، حتی اگر مجبور باشند در دو طرف جنگ قرار بگیرند. داستان دو دوست، داستانی از عشق، از دست دادن و امید است. این داستان نشان میدهد که حتی در زمانهای سخت، عشق و دوستی میتوانند به ما کمک کنند تا بر چالشها غلبه کنیم.
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه ...