فیلم داستان زندگی "لوئیسا می الکات" به همراه سه خواهرش در دهه 1860 است. در حالیکه پدرشان در جنگ داخلی شرکت دارد، خواهران "جو"، "مگ"، "امی" و "بث" به همراه مادر خود در خانه زندگی می کنند.فیلم داستان بزرگ شدن آنها و عاشق شدنشان را به تصویر می کشد...
داستان از آنجایی آغاز میشود که یک دختر جوان کم تجربه، به عنوان یکی از اپراتورهای کاخ سفید، استخدام میشود. با گذشت زمان، این دختر وارد سیاست میشود و زندگی خود را درگرگون شده یافت میکند. وی تصمیم میگیرد که ...
"سوزان ترنر" نوجوان که عاشق هنرمندی خوشگذران به نام "ریچارد ناگنت" است،مخفیانه وارد آپارتمان او می شود اما توسط خواهرش "قاضی مارگارت ترنر" پیدا می شود."ریچارد" که با احتمال زندان رفتن روبروست می پذیرد با او تا آرام شدن وضعیت رابطه داشته باشد و...
کاترین "کتی" هولستروم (لورتا یانگ) جوان سوئدی-آمریکایی، مزرعه خانوادگی خود را در مینه سوتا ترک می کند و به سمت دانشکده پرستاری می رود. پس از تمام شدن پول شهریه اش، او مجبور می شود به عنوان خدمتکار در خانه نماینده کنگره، گلن مورلی (جوزف کاتن) مشغول به کار شود...
وقتى "آلونزو اسميت" ترفيع مى گيرد و مأمور مى شود تا به نيويورك برود ، هيچ كس در خانواده ى او از اين تغيير مكان خشنود نيست. اسميت ، ابتدا به رغم اكراه همه در تصميم خويش مصر است اما سپس قبول مى كند تا هم راه خانواده در سنت لوييس بماند ...
ايالت نوادا ، سال 1885 . گروهى متشكل از 28 شهروندن « محترم » شهرى كوچك به سركردگى يك افسر سابق ساديست و زنى سنگدل ، سه مرد بىگناه ( كويين ، فورد و اندروز ) را به اتهام قتل و سرقت اسب ، به دار مىآويزند اما پس از مرگ بىگناهى آنان آشكار مىشود...
« جیل » ( اوبرون ) و « لرى بیکر » ( داگلاس ) زوج ظاهرا خوشبختى هستند که شش سال است با هم زندگى مىکنند. اما « جیل » در گفت و گو با یک روانکاو در مىیابد که سکسکه هاى مزاحمش دلیل روانى دارند و او ناخودآگاه ، از زندگى زناشویىاش راضى نیست...
« جانى جونز » ( مكرى ) خبرنگار جنايى برجسته ى امريكايى به اروپاى غربى فرستاده مىشود ، با اين مأموريت كه اخبارى از ماجراهاى سياسى ، درست پيش از بروز جنگ جهانى دوم به دست آورد...
گوژپشت ناقوس زن کلیساى نتردام ، « کازیمودو » ( لاتن ) ، به دخترى کولى به نام « اسمرالدا » ( اوهارا ) دل مىبندد. در حالى که کشیش کلیسا ( میچل ) به « اسمرالدا » نظر سوء دارد و به خاطر حسادت به افسرى ( مارشال ) که مورد توجه دختر است ، او را زخمى مىکند و گناهش را به گردن دختر مىاندازد.
لوئی ناپلئون سوم با کمک به امپراطور ماکسیمیلیان هاپسبورگ برای افزودن مکزیک به امپراتوری خود، از جنگ داخلی آمریکا برای دور زدن دکترین مونرو و گسترش قدرت خود استفاده می کند...