داستان در روز ولنتاین در نیوجرسی اتفاق میافتد؛ جایی که یک کارگر جنسی ، پس از به هم خوردن یک معامله مواد مخدر، مجبور به فرار از دست گروه مافیا میشود. این رویداد او را در موقعیتی قرار میدهد که باید با گذشته خود روبرو شود.
وقتی یک شوالیه در دنیای قرون وسطایی آیندهنگرانه به خاطر جنایتی که مرتکب نشده است، زندانی میشود، تنها کسی که میتواند به او کمک کند بیگناهی خود را ثابت کند، نیمونا است یک نوجوان بدجنس که اتفاقاً موجودی است که تغییر شکل داده تا او را نابود کند...
آکوامن در حال حاضر با چالش های زیادی روبرو است. او باید بین وظایف خود به عنوان پادشاه و عضوی از لیگ عدالت تعادل برقرار کند. او همچنین در حال برنامه ریزی برای عروسی خود با Mera است. در همین حال، بلک منتا به دنبال تکنولوژی آتلانتیس برای بازسازی زره خود است و اورم، برادر ناتنی او، نقشه فرار از زندان را می کشد.
شش نفر ناخواسته خود را در یک سری دیگر از اتاق های فرار حبس می کنند و به آرامی آنچه را برای زنده ماندن مشترک دارند کشف می کنند. با پیوستن به دو بازمانده اصلی ، به زودی متوجه می شوند که همه آنها قبلاً این بازی را انجام داده اند...
پس از اینکه لونلا، فوق نابغه 13 ساله، به طور تصادفی تی رکس، دایناسور شیطان، ده تنی را از طریق یک گرداب زمانی به شهر نیویورک امروزی می آورد، این دو با هم همکاری می کنند تا از قسمت پایین ایست ساید شهر در برابر خطر محافظت کنند.