«سانی کوفکس» (سندلر)، مجردی سی ساله و بی فکر و خیال است که هرگز زیر بار مسئولیت های بزرگ سالی نرفته است. اما وقتی متوجه می شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، برای آن که به محبوبه اش نشان دهد می تواند با مسئولیت های بزرگ سالی دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ی پنج ساله ای به نام «جولیان» را به فرزندخواندگی قبول می کند…
سزار گوزمن با همسر باردارش آنالوپ در مزرعه ای زندگی می کند. یک شب، زمانی که زنش تنها است، 7 مرد سعی می کنند از مزرعه سرقت کنند. او رئیس را می شناسد و رئیس گروه زنش را خفه می کند. وقتی سزار به خانه بازمی گردد، با کمک سیلویرا و آبریلس، به دنبال انتقام مرگ همسرش است...
برادری از خانوادهاش طرد میشود، به بردگی فروخته میشود و سالها بعد به عنوان مردی قدرتمند بازمیگردد - اما از طریق قدرت شخصیتی که خداوند به او داده است، بخشش و شفقت خود را نسبت به خانوادهاش نشان میدهد.
"سیسیل" دختری منحطط به همراه پدر خوشگذران و ثروتمند خود "ریموند" زندگی می کند.وقتی "آنه" عشق قدیمی "ریموند" به ویلای آنها می آید،"سیسیل" او را مانعی برای زندگی خود می بیند و... "سیسیل" دختری منحطط به همراه پدر خوشگذران و ثروتمند خود "ریموند" زندگی می کند.وقتی "آنه" عشق قدیمی "ریموند" به ویلای آنها می آید،"سیسیل" او را مانعی برای زندگی خود می بیند و...
داستان فیلم در دوران جنگ جهانی دوم، زمانی که ژاپن نیز وارد جنگ شده است رخ می دهد. آنها در برمه از اسرای جنگی متفقین بیگاری می کشند. در این اردوگاه که گریز از آنجا تقریبا نا ممکن است، اسرا وضعیت زندگی مطلوبی ندارند. از طرفی دیگر ژاپنی ها از آنها می خواهند بر روی رودخانه کوایی یک پل برای خط راه آهن احداث کنند اما در این کار موفق نیستند. ژاپنی ها با کلنل نیکلسون مذاکره می کنند که شاید او بتواند اسرا را برای کار بیشتر و موثر تر تشویق کند اما او شرایط خاصی را برای کار در نظر دارد که ژاپنی ها مخالفند. در این میان یک افسر آمریکایی بنام شیرز موفق به فرار می شود…