در پاریس اشغال شده توسط نازیها در سال 1942، خانوادهای مجبور میشود در یک اتاق زیر شیروانی کوچک پنهان شود تا از دستگیری توسط سربازان آلمانی در حملاتشان برای به دام انداختن تمام جمعیت یهودی، در امان بماند.
فیلمی در مورد دوئل در پاریس ۱۸۸۷، زمانی که این عمل به طور رسمی ممنوع شده بود، اما همچنان به عنوان راهی برای حفظ شرف رواج داشت. فیلم شامل تلاش های استاد شمشیرزنی برای جلوگیری از دوئل نابرابر برادرزاده اش و همچنین تلاش های یک فمینیست برای نشان دادن اینکه شرف فقط مختص مردان نیست، می باشد.
عاقبت سریال کالت الکساندر آستیه در پرده بزرگ، نسخهای بینظیر از افسانه شوالیههای میز گرد. پادشاه آرتور که در رم پنهان شده است، برای مقابله با ارتش دوست سابقش لانسلوت، برنامه بازگشت خود را دارد...
یک درام تاریخی در مورد دو دوست هنرمند فرانسوی در قرن نوزدهم ، نقاش "پل سزان" و و نویسنده "امیل زولا" ، فیلم بازگوی موفقیت و رقابت آن ها با بکدیگر می باشد ...
فیلم Yves Saint Laurent درباره زندگی طراحی فرانسوی به نام ایوان «سن لوران» از زمان شروع به کارش در سال ۱۹۵۸ درست زمانی که عشق و همکار زندگی خود «پیر برگ» را ملاقات کرده است...
"سَمی" و "رِی"، دو دوست همیشگی در حال خوش گذرانی و مراقب "ریکی" و "اِلا"،نوزاد های تازه متولد شده در آب های دریایی و سواحل شنی هستند که ناگهان با ورود یک شکارچی ...
سی سال پیش، اندری سیمینویچ فیلیپوف، رهبر مشهور ارکستر بولشوی به دلیل استخدام یک نوازندهی یهودی از کار اخراج میشود. اکنون به طور اتفاقی متوجه میشود که تئاتر پاریس از ارکستر بولشوی دعوت کرده تا در آنجا برنامه اجرا کنن، با شنیدن این خبر تصمیم میگیرد که نوازندگان قدیمی خودش را دور هم جمع کند و در تئاتر پاریس به جای ارکستر بولشوی، برنامه اجرا کند..
یک «سرهنگ اصلاحشده» چند دهه پس از پیروزی در مبارزات استقلال الجزایر از فرانسه، در پاریس پیدا شد. ستوان گالوا به تحقیقات این قتل اختصاص دارد. او دفتر خاطرات ستوان گای روسی را دریافت می کند که در سال 1956 در الجزایر زیر نظر سرهنگ خدمت می کرد و از سال 1957 مفقود شده است.
دختر چهارده ساله ی وینی، «ماری آنتوانت» (دانست)، در وصلتی که فقط از روی حساب و کتاب های سیاسی صورت گرفته، با «لویی شانزدهم» (شوارتسمن) پادشاه فرانسه ازدواج می کند. «ماری» خیلی زود خودش را در لذت های زندگی در ورسای غرق می کند و از توطئه های سیاسی پیرامونش نه سر در می آورد و نه در واقع، اهمیتی برای شان قائل است...
"سابرینا فیرچالد" دختر کوچکِ "توماس" راننده خانواده "لاربی" تمام زندگی اش را عاشق "دیوید لاربی" بوده است."دیوید" پسری خوشگذران بوده که هیچگاه به او توجهی نداشته است. "سابرینا" به پاریس سفر کرده و وارد دنیای مُد می شود. پس از مدتی او به عنوان دختری زیبا و جذاب باز می گردد و...