Margaret Lockwood

: در اوایل قرن بیستم، تعدادی از متهمان هنگام جابجایی موفق به فرار شده اند و یکی از آنان "زک پروو" است که در اواخر قرن نوزدهم به زندان فرستاده شد.او به همراه شش نفر دیگر فرار می کند تا انتقامش از کلانتری که او را دستگیر کرده و مسئول مرگ همسرش است بگیرد...

یک شکارچی انگلیسی در حال کشتن همسران ثروتمند خود است تا ثروت آنها را به ارث ببرد...

فیلم داستانِ دشمنی دیرینه ی دو خانواده ایرلندی را به تصویر می کشد که 50 سال به طول انجامیده است...

لرد روهان (جیمز میسون) که آرزوی وارثی دارد، با"کلاریسا مار" جوان زیبا (فیلیس کالورت) ازدواج می کند. اندکی بعد، کلاریسا دوست قدیمی مدرسه اش، هستر شاو (مارگارت لاکوود) را که اکنون در یک گروه بازیگری فقیر شده است، پیدا می کند و او را به خانه می آورد، غافل از اینکه هستر مدت هاست از او پرستاری می کند...

وقتی نیرو های آلمانی وارد شهر پراگ می شوند، "دکتر بوماچ" (هارکورد) به انگلستان فرار می کند. دختر او "آنا" (لاکوود) موفق به فرار می شود تا بتواند به پدرش بپیوندد اما ...

مانتی و دوستش همه از حملات بیشتر سرخپوستان رنج می برند و مانتی تنها با دخالت شرلی با رئیس هندی از خطر نجات می یابد.

 « خانم فروى » ، پیرزن به ظاهر بی ‏آزار و متین هنگام سفر با قطارى که از اروپاى مرکزى عازم انگلستان است، ناپدید میشود و « آیریس » دخترى که تازه با او در قطار آشنا شده نگران شده و به جست و جویش می‏پردازد…