مادلین، پیرزنی که در حومه پاریس زندگی میکرد، برای سکونت در یک خانه سالمندان، به آن سوی شهر میرفت. راننده تاکسی که او را همراهی میکرد، با حوصله، از مکانهایی که در زندگی مادلین نقش داشتند، عبور کرد. این مکانها شامل خانه قدیمیاش، مدرسه دوران کودکیاش، محل کارش و پارک مورد علاقهاش بود. مادلین با دیدن این مکانها، خاطرات گذشتهاش را مرور کرد و احساسات مختلفی را تجربه کرد.
یک مرد خجالتی و درون گرا نتیجه می گیرد که داشتن خانواده زندگی او را درست می کند. هنگامی که او به یک زن جوان با دو فرزند و یک کوه بدهی برخورد می کند ، هر دو ی یک نوع عجیب از خانواده را تشکیل می دهند...
داستان فردی 50 ساله به نام ماکسیم که در دو سال گذشته بیکار بوده است. او که قبلاً متخصص ادغام سازی بود، شش ماه است که رایگان در حضور خواهرش مشغول به کار می باشد...
پنج دوست قدیمی تصمیم میگیرند به جای خانه سالمندان، با هم زندگی کنند. یک دانشجوی مردمشناسی نیز که پایاننامهاش درباره جمعیت سالمند است، به آنها ملحق میشود...
لودو، در سال ۱۹۳۴ در نرماندی فرانسه، توسط عمویش، آمبرواز، که بادبادکساز است، بزرگ میشود. او با لیلا، دختر کوچکی، دوست میشود. پس از پنج سال، آنها همدیگر را گم میکنند، اما با دیدار مجدد، عشق بینشان شعلهور میشود. جنگ آغاز میشود و آنها را دوباره از هم جدا میکند. لیلا مجبور به فرار به لهستان میشود و لودو پیش عمویش میماند. اما لودو برای یافتن معشوقهاش به هر کاری دست میزند...
اتفاقات این فیلم که هفت سال پس از قسمت قبل درحال رخ دادن میباشد، دربارهی گروهی از دوستان است که به بهانهی سورپرایز کردن "مکس" و همسرش، دور هم جمع میشوند تا مدتی را کنار هم سپری کنند و …