چهار تن از نمادهای فرهنگی دهه 1950 در یک هتل با هم ملاقات می کنند.دو تن از آنها متوجه می شوند بسیار بیشتر از آنچه پیش بینی می کردند نقاط مشترک دارند و...…..
"جک مک کن" پس از پانزده سال جستجو و در نهایت پیدا کردن یک کوهستان طلا در سال 1925، تبدیل به یکی از ثروتمندترین مردان دنیا می شود. سالها بعد در سال 1945، او در جزیره خود در تجمل زندگی می کند. اما ثروتش آرامش را از او گرفته و گرفتار "هلن" همسر الکلی اش کرده است...
وین، زنی آمریکایی که به نظر می رسد قصد خودکشی داشته از اوردوز قرص به بیمارستان منتقل می شود. یک کارآگاه پلیس متوجه نقش معشوق او، یک پروفسور روانشناسی در این ماجرا می شود. در حالیکه پزشکان تلاش می کنند زندگی او را نجات دهند، کارآگاه از پروفسور بازجویی کرده و با فلش بکهایی این ماجرا را به تصویر می کشد...
"توماس جروم نیوتن" موجودی بیگانه در شکل انسان است که برای بدست آوردن آب برای سیاره در حال مرگش به زمین آمده است. او یک شرکت فناوری پیشرفته راه اندازی میکند تا هزینه مورد نیاز برای ساخت سفینه اش را مهیا کرده و عاشق "مری لو" می شود. اما او بر روی طمع و بی رحمی تجارت بر روی زمین حساب باز نکرده است و...
«جان باکستر» (ساترلند) و همسرش «لورا» (کریستی)، داغ دیده و پریشان از مرگ دختر کوچک شان، برای تسکین و فراموشی به ونیز می روند، و به پیردختری انگلیسی (ماتانیا) و خواهر نابینایش (میسن) برمی خورند که از طرف دختر مرده شان به آن دو از آینده و خطری نامعلوم هشدار می دهند…
خلافکاری به نام «کاس دولین» (فاکس) در گریز از چنگ پلیس و افراد تشکیلات رئیس خود به تالار نایتینگ هیل می رود و خود را یک شعبده باز بی کار جا می زند. اما صاب تالار، خواننده ی بازنشسته ی پاپ، «ترنر» (جاگر) که حدس زده «کاس» خلافکار است، سعی می کند «به ذهن او رسوخ کند».