برای سر "کونکو" مبلغ ده میلیارد ین جایزه تعیین شده است. "ایبوکی"، دوست دوران کودکیاش که اکنون محافظ اوست، باید به طور پنهانی از او محافظت کند. ناگهان، تمام همکلاسیهایشان به عنوان محافظان مخفی او انتخاب میشوند.
یک مادر پس از یک فاجعه ویرانکننده به دنبال پسر گمشدهاش میگردد، تا در نهایت متوجه شود که خودش فوت کرده و در حال حاضر در دنیایی از روحهای بیآرام محبوس شده است. این داستان در یک دنیای ماوراء طبیعی و مهیب رخ میدهد.
یو کاتایاما مرد جوانی است که در روستای دورافتاده اما زیبای کامونمورا زندگی می کند. او از کودکی در آنجا زندگی کرده و به دلیل حادثه ای در گذشته قادر به ترک آنجا نیست. یو برای پرداخت بدهی مادرش در زباله دانی کار می کند.یک روز، میساکی ناکای از توکیو به کامونمورا باز می گردد. یو و میساکی دوستان دوران کودکی بودند. بازگشت او "یو" را تغییر می دهد...
سالیا 17 ساله از کودکی در ژاپن بزرگ شد. او مانند ژاپنیهای هم نسل خود در دبیرستان زندگی عادی داشت، اما در مقطعی وضعیت اقامت خود را از دست داد و زندگی روزمره خانوادهاش به کلی تغییر کرد. در سایتما، منطقه ای وجود دارد که حدود 2000 کرد در آن زندگی می کنند و سالیا یک دختر دبیرستانی است که در آنجا زندگی می کند. این داستان بزرگ شدن او را روایت می کند که وقتی با یک پسر ژاپنی آشنا می شود با هویت خود دست و پنجه نرم می کند...