چهار فرد الکلی که مشروبات الکلی قاچاق را در لهستان جابهجا میکنند، درمانگر خود را میربایند. یک مامور گمرک همزمان به دنبال این محموله غیرقانونی است. اوضاع در طول این سفر پرخطر پیچیدهتر میشود و از کنترل خارج میشود.
مکس، مردی زن باز و دروغگو، با آنا، زنی جوان و زیبا، آشنا میشود. آنا او را با خواهر بزرگترش، جولیا، که روی صندلی چرخدار است، معرفی میکند. با وجود اینکه مکس یک مرد بدبین است، جولیا به او جذب میشود. آنها شروع به ملاقات با یکدیگر میکنند و به زودی متوجه میشوند که عاشق هم هستند...
عشق به دنیا و افراد دیگر و در مورد این واقعیت که همه سزاوار یک فرصت دوباره هستند. وقتی پاتریک آن را از یک کشیش دریافت می کند، یان کاچکوفسکی حتی شک نمی کند که چگونه زندگی او را تغییر می دهد...
دکتر موفقی به نام آرتور پلانک ، همسرش کلارا و دوتا بچه هاش دنبال پناهگاهی بخاطر حمله آلمان به لهستان میگردند . آنها در مزرعه ی امیلیا خانه ی امنی میابند ، خاربارفروش محله که ...