شوهرِ یک زن رو به مرگ قبول میکند تا همسرش را در برنامهی جدید یک شرکت پیشگام شرکت دهد و با قرار دادن مغز او در یک بدن جدیدِ روباتیک او را احیا کنند. اما شخصی کم بعنوان خروجی از این پروژه بیرون می آید معلوم نیست که واقعا همسر سابق او باشد یا یک شخصیت کاملاً متفاوت...
ريچارد پيمنتل جواني صاحب استعداد سخنوري براي جمع است. اما سرمشق او در اين کار دکتر بن پادرو به او مي گويد که تنها داشتن استعداد سخنوري کافي نيست. بايد صاحب انگيزه و ديدگاهي باشي تا سخنانت معني و ارزش داشته باشد. ريچارد که سرخورده شده، در ارتش ثبت نام کرده و به ويتنام مي رود. مدتي بعد در اثر انفجار خمپاره، شنوايي خود را تا حدود زيادي از دست داده و به وطن بازمي گردد. او اينک يک معلول به حساب مي آيد و به همين خاطر اولياي دانشگاه از پذيرش او شانه خالي مي کنند…
کانال «ترو تي وي» تلويزيوني کابلي براي فرار از ورشکستگي تصميم مي گيرد بيست و چهار ساعت از زندگي يک آدم معمولي را به روي آنتن بفرستد. سرانجام پس از جست و جو و امتحان بسيار، آدم کم هوشي به نام «اد پکورني» (مکانگي) که به کار فروشندگي در يک فروشگاه نوارهاي ويدئويي مشغول است، انتخاب مي شود...
یک زن مجرد تنها مردی را برای قرار ملاقات پیدا میکند که در ابتدا بینقص به نظر میرسد، اما بعداً زنی دیگر با شخصیت دیوانه و مالک ظاهر میشود و زن نمیتواند کسی را متقاعد کند که مرد دوقطبی است...
"ماورای باور: واقعیت یا داستان" نام یک مجموعه تلوزیونی می باشد که در ایران با نام "داستان های باورنکردنی" پخش شد . در این برنامه در هر قسمت چند داستان به روایت تصویر پخش میشود و مجری برنامه در انتها از بینندگان سوال میکند که آیا این داستان واقعی بوده یا توهمات یک کارگردان ؟