پدر کوجی آکاشی خودکشی می کند . پدرش یک افشاگر بود که یک شرکت بزرگ را درگیر کرد. خانواده کوجی اکنون با نابودی روبرو هستند. کنیچی کیتامورا در یک پرورشگاه کار می کند. او به کوجی نزدیک می شود. کنیچی برای محافظت از کودکان بدش نمی آید که مرتکب جنایت شود. با توجه به کنیچی، کوجی به فکر انتقام گرفتن است....
اتسورو تنهاست و خانه خود را ترک نمی کند. او منزوی است ، دوستی ندارد و پس از ناکامی در قبولی در دانشگاه از نظر عاطفی رنج می برد. او اقدام به خودکشی می کند اما ...
راه آهن برمه در سال ۱۹۴۳ و جبهه اقیانوس آرام در جنگ جهانی دوم، بیرحمی جنگ، شکنندگی زندگی و ناممکن بودن عشق را از دیدگاه یک پزشک و اسیر جنگی استرالیایی نشان میدهد.
داستان این سریال در اواخر دهه ۱۹۹۰ رخ میدهد. یک روزنامهنگار آمریکایی به نام جیک ادلستاین به توکیو نقل مکان میکند تا بهعنوان اولین خبرنگار خارجی به جمع کارکنان یک روزنامه بزرگ ژاپنی بپیوندد. او که در یکی از گروههای این روزنامه زیر بال و پر یک کاراگاه کهنهکار گرفته شده بود، تصمیم میگیرد که دنیای تاریک و خطرناک یاکوزای ژاپنی را مورد بررسی قرار دهد و آن را کاوش کند.
مکانیک ماشین هیبیکی مامیا (۲۶ ساله) با عشق دبیرستان خود کورومی اوگاساوارا (۲۶ ساله) زندگی می کند. هیبیکی در حال آماده سازی پیشنهاد ازدواج خود به کورومی است وقتی بدبختی رخ میدهد. یک تونل فرو میریزد و او را برای چهار روز گیر می افتد. به سختی جان سالم به در می برد، اما متوجه می شود که دنیا کاملاً تغییر کرده است. هیچ کس در اطراف نیست، سیگنال های ارتباطی قطع شده اند، شبکه حمل و نقل خراب شده است و تنها اطلاعات در دسترس، دستور تخلیه اضطراری است که در رادیو تکرار می شود. هر جایی که هیبیکی میرود، لکه های خون را مشاهده میدارد. دقیقاً چه اتفاقی برای این شهر افتاد؟