میتای، معلم جغرافیای سوچی، صاحب یک طوطی باهوش و سخنگو به نام کشا میشود. این اتفاق در زمانی رخ میدهد که دوست دخترش، لرا، به دلیل عدم توانایی مالی میتای برای فراهم کردن زندگی لوکس مورد نظرش، رابطهشان را قطع میکند.
اِمِلیا به طور اتفاقی یک ماهی جادویی را صید میکند که توانایی برآورده کردن سه آرزو را دارد. او دو آرزوی اولش را بیهوده هدر میدهد و حالا برای به دست آوردن دل شاهزاده خانم آنفیسا، باید از آرزوی سومش استفاده کند. اما پیش از اینکه فرصت آرزو کردن پیدا کند، ماهی جادویی به شکل انسانی به نام واسیلیاسا در میآید و به او کمک میکند تا به هدفش برسد.
تمام ماجرا در سال ۱۹۱۹ آغاز شد، وقتی اوستاپ ترانسدانوبس جوان، ابراهیم بندر را ملاقات کرد. ابراهیم بندر، یک کلاهبردار و شهروند ترکیهای بود. این دو با هم یک ماجرای خارقالعاده را تجربه کردند
ایبراهم بندر و شاگردش، اوستاپ، در جستجوی یک عصای سلطنتی بیقیمت هستند که به دست یک فرمانده آنارشیست افتاده است. آنها باید در رقابت با مافیا، پارتیزانها و ارتشهای مختلف، این گنج را به دست آورند.
در سال ۱۹۱۹، جوانی آرمانگرا به نام اسیا، درگیر ماجرایی خطرناک برای یافتن یک عصای جادویی میشود. در این ماجرا، او با یک کلاهبردار آشنا میشود و مجبور میشود تا مهارتهای کلاهبرداری را بیاموزد. این تجربه، شخصیت او را تغییر داده و او را به یک کلاهبردار بزرگ تبدیل میکند.
نیکیتا، مأمور سابق اسپتسناز، برای تصرف یک کارخانه توسط کارفرمایش، نیروی امنیتی آن را خنثی میکند. اما متوجه میشود کارخانه متعلق به یک جنگسالار خطرناک است.
سرگرد پلیس ایگور گروم به خاطر شخصیت نفوذی و ناسازگار با مجرمان در سراسر سن پترزبورگ معروف است. اما همه چیز با ظاهر شدن شخصی در نقاب دکتر طاعون به طرز چشمگیری تغییر می کند و…
در سال 1903 میلادی، در شهر سن پترزبورگ روسیه، کسنيا و ستشا، دو زن جوان، مجبور به انجام کار سختی میشوند که به آنها آسیب میرساند. این دو زن که تحت سلطه فردی قدرتمند قرار گرفتهاند، با تکیه بر قدرت درونی خود و آرزوی آزادی، به دنبال راهی برای رهایی از این زندگی سیاه میگردند.