« الیزابت اول » ( دیویس ) ملکه ى انگلستان ، دلباخته ى « رابرت دورو » ملقب به « ارل اسکس » ( فلین ) است ، اما عشق و مصالح سیاسى در تضاد با یکدیگر قرار مىگیرند و توطئه گران از سعایت باز نمىنشینند.
ماجراجویى به نام « وید هاتن » ( فلین ) وارد شهر بى در و پیکر داج سیتى مىشود که در آن بىقانونى و فساد رواج کامل دارد. کمى بعد « وید » به دخترى به نام « ابى اروینگ » ( د هاویلند ) دل مىبازد که او را در ماجراى کشته شدن برادرش مقصر مىداند.
هنگام اسارت « ريچارد شيردل » ( هانتر ) به دست اتريشیها ، شاهزاده ى خبيث ، « جان » ( رينز ) خود را فرمانرواى انگلستان اعلام میكند. شواليه اى به نام « رابين هود » ( فلين ) حاضر نمیشود تن به حكومت او بدهد و با يارانش در جنگل شروود عليه شاه غاصب و عمالش شورش میكند.
« هرمیا » ( د هاویلند ) از ازدواجى ناخواسته سرباز میزند و هم راه محبوبش ، « لیساندر » ( پوئل ) به جنگل میگریزد. « باتم » ( کاگنى ) و چند تن از همکارانش نیز براى تمرین نمایشى که قرار است اجرا کنند به جنگل می آیند. حالا پریان حاکم بر جنگل ، حیات جسمانى پیدا میکنند.
در این داستان، دو دوست با چالشهای زیادی برای حفظ دوستی خود روبرو میشوند. آنها باید با اختلافات سیاسی و فرهنگی خود کنار بیایند و با ترس و خشونت جنگ کنار بیایند. در نهایت، آنها تصمیم میگیرند که دوستی خود را حفظ کنند، حتی اگر مجبور باشند در دو طرف جنگ قرار بگیرند. داستان دو دوست، داستانی از عشق، از دست دادن و امید است. این داستان نشان میدهد که حتی در زمانهای سخت، عشق و دوستی میتوانند به ما کمک کنند تا بر چالشها غلبه کنیم.