طی سرقت موفقیتآمیز بانکی در یک شهر ساحلی فرانسوی «مارک آلبوآ» (پوسه)، یکی از سارقان، کارمندی را میکشد و خود بهشدت مجروح میشود. رئیس گروه، «سیمون» (کرنا) ، «آلبوآ» را در یک کلینیک در پاریس مخفی میکند. بازرس پلیس، «ادوار کولمان» (دلون) به پیگیری این سرقت علاقهمند میشود …
»پی یر لاشنی« (دزایی) مردی 43 ساله، متأهل وصاحب دختری کوچک، مجله ای ادبی را در پاریس اداره می کند. در سفری به لیسبون با یک مهماندار هواپیما به نام »نیکول« (دورلئاک) آشنا می شود و رابطه ی آن دو ادامه پیدا می کند. آرام آرام، همسر »پی یر«، »فرانکا« (بندتی)، به وفاداری شوهرش شک می کند……..
"موریس فیگل" سارقی است که به تازگی دوران محکومیتش را به پایان رسانده.او مردی را به قتل رسانده و خود را برای سرقت از یک خانه آماده می کند.دوستش"سیلین" برای او تجهیزات مورد نیاز را مهیا می کند اما او در حقیقت خبرچین پلیس است و...
یک ستوان فرانسوی شرط میبندد که میتواند هر زنی را در شهر در دو هفته قبل از اینکه هنگ او برای مانور حرکت کند، اغوا کند، اما هدف انتخابی او (یک طلاقگرفته پاریسی) مانند دختران دیگری نیست که او میشناسد...
در آستانه تولد شانزده سالگی سیلو , پدرش برای حفظ قلعه خود نیاز مبرمی به پول دارد, و مجبور میشود وسبله محبوب سیلوی را بفروشد،"یک تابلوی نقاشی از آلن"، عاشق دلسوخته مادربزرگ سیلوی، که در دوئل کشته شده.. شبح آلن در قلعه زندگی می کند و ...
در شب سال نو،"ژان مارتنز"،یک سفیر سوئیسی یتیمی نابینا را به سرپرستی پذیرفته و نزد چهار فرزند خود می برد.اما "گرترود" بزرگ شده و تبدیل به زنی جوان می شود در حالیکه "ژان" به آرامی عاشق او می شود و...