کوتی، مردی صادق در شهری فاسد، برای حمایت از خواهرش، با یک رئیس باند خطرناک درگیر میشود. این درگیری او را در موقعیتی قرار میدهد که باید برای بقا، دست به اقدامی سرنوشتساز بزند.
وکیلی سرشناس در مواجهه با چالشهای اخلاقی و مشکلات حقوقی فراوان، میکوشد تا خطاهای پیشین خود را اصلاح کند. این تلاشها، بیآنکه قصد داشته باشد، اثراتی گسترده بر جامعه بر جای میگذارند.
در حوالی شهر بنگلور، در یک پاسگاه خیالی، مأموری شجاع و جسور با یک گانگستر روبرو میشود. همزمان با این نبرد، زندگی شخصی این مأمور با مشکلات و موانعی روبرو میشود. از سوی دیگر، افسر لاکشمى در تلاش برای دستگیری مجرمی خطرناک است و در همین حال، راجو برای نجات جان پسر بیمار خود دست به تلاش میزند.
آرجون و آنو دوستان صمیمی هستند و با هم ازدواج میکنند، اما زندگی مشترکشان به کابوس تبدیل میشود. آرجون تصادفاً با خدا روبرو میشود که از او میپرسد چه اشتباهی کرده است. خدا به آرجون فرصت میدهد که به گذشته برگردد و همه چیز را دوباره انجام دهد...
سه دوست دوران دانشگاه، با استاد خود، کیشور کومار، روبرو میشوند. استاد به آنها پیشنهاد میدهد که در منزل او اقامت کنند. سالها بعد، این سه دوست دوباره دور هم جمع میشوند تا در دوران بیماری، به استادشان یاری رسانند. در جریان این کمکرسانی، آنها ناخواسته فرصتی برای حلوفصل مسائل عاطفی زندگی خود مییابند.