«سمیر هورن» یک مسلمان مذهبی آمریکایی است که در گذشته یکی از ماوران متخصص ارتش آمریکا در کشف و خنثی سازی مواد منفجره بوده است. اف.بی.آی او را در محدوده یک منطقه بمب گذاری شده توسط تروریستها شناسایی می کند. یک مامور اف.بی.آی به اسم «روی کلیتون» ماموریت می یابد تا در مورد این موضوع عجیب و رابطه احتمالی سمیر با این بمبگذاری ها تحقیق کند. کلیتون، هورن را در کشور یمن و زمانیکه قصد فروش مواد منفجره به یک گروه تروریستی را دارد دستگیر می کند. تروریستها وارد زندان شده و هورن را با خودشان می برند و در ادامه کلیتون در می یابد قرار است آنها یکی از کنسولگری آمریکا در شهر نیس فرانسه را بمب گذاری کنند اما پلیس در دستگیری آنها شکست می خورد. کلیتو نرد ادامه سمیر را تا آمریکا تعقیب می کند و بایستی هر طور شده قبل از اینکه او بسراغ هدف بعدیش برود او را متوقف سازد.
پس از سال ها قطع ارتباط، مردی انگلیسی به نام “ماکس اسکینر” (راسل کرو) باخبر می شود که عمویش (آلبرت فینی) درگذشته و در “پرووانس” برای او یک قصر و تاکستان به ارث رسیده است. “ماکس” به فرانسه می رود تا هرچه زودتر ارثیه را به فروش برساند. اما خاطرات دوران کودکی (که در این املاک سپری کرده)، جذابیت دختری فرانسوی (ماریون کوتیار) و زنی امریکایی (ابی کورنیش) که ادعا می کند دختر نامشروع عموی “ماکس” است، نقشه های او را بر هم می زند و …
مارکوس آیلسبری در خانواده اش مشکلات و اسرار زیادی دارد. همسرش نمی تواند تفاوت بین شرینک و مغازه را تشخیص دهد و پسر هشت ساله اش اورلاندو برای جلب توجه نام خرگوشش را روی دیوارها نقاشی می کند...
«جاستين کوئيل» (رالف فاینس) يک ديپلمات بریتانیایی است که در کنيا کار می کند. به زودی مشخص می شود «تسا» (راشل وایز) همسر جوان جاستین، طی حادثه ای در بزرگراه کشته می شود. به جاستین می گویند که همسرش در جريان حمله سارقين در يک بزرگراه بقتل رسيده است. اما جاستين دليل مذکور را نمی پذيرد چرا که احتمال می دهد همسرش بخاطر فعاليتهایي که عليه يک شرکت دارو سازی انجام داده کشته شده است...
جس ( پارمیندیر ناگرا ) دختری هیجده ساله از یک خانواده هندی ساکن شهر لندن است. جس با تمام دختران همسن و سال خود متفاوت است و نگاه متفاوتی به پسران دارد. برای او پسران به سادگی همبازی فوتبال در پارک نزدیک خانه هستند. در واقع برای جس تنها دو چیز بسیار مهم در زندگی وجود دارد، فوتبال و دیوید بکهام. خانواده متعصب او بویژه مادرش از این تفاوت فاحش او با سایرین در رنج هستند. روزی در پارک هنگام بازی فوتبال جس با جولیس ( کیرا نایتلی ) ملاقات میکند و …
انگلستان، در اوایل سال 1970. مالک یک ماهی فروشی بنام جورج خان که مردی پاکستانی است انتظار دارد خانواده اش هم راه اسلام را در پیش بگیرند. اما فرزندانش با او مخالف هستند و از قوانینی که او وضع میکند سرپیچی می کنند...
رینا ویرک 14 ساله در یک مهمانی به دوستانش پیوست و دیگر به خانه بازنگشت. از طریق چشمان گادفری و یک افسر پلیس محلی، این سریال ما را به دنیای پنهان دختران جوان متهم به قتل می برد - حقایق شگفت انگیزی را در مورد قاتل نامحتمل فاش می کند.
دومینیک بردسی، مردی میانسان، داستان رابطه اش با برادر دوقلویش توماس، که به اسکیزوفرنی مبتلاست، را روایت کرده و از تلاش هایش برای آزاد کردن او از تیمارستان می گوید.
داستان این سریال در مورد "مونا" می باشد که با همسرش در لندن زندگی می کنند. زندگی خانوادگی آنها هنگامی که برادر "مونا" به طور وحشیانه در حالی که برای خیریه پزشکی در خارج از کشور کار می کند، کشته می شود، نابود می شود...