داستان فیلم درباره فیث میسون، معلم هنر، است که برادرش مدی او را تشویق میکند که یک آرزو در جعبه آرزوهای کریسمس بگذارد - آرزوی تجربه عشق واقعی برای اولین بار. فردای آن روز، فیث با آندرو، که به نظر کامل میآید، آشنا میشود، اما آیا او واقعاً همسر مناسب اوست؟...
جک بلک نقش افسانه پولکای پنسیلوانیا یعنی جین لیوان را بازی می کند که طرحی را برای ثروتمند شدن ایجاد می کند که در نهایت او را به همراه طرفدارانش و پلیس در وضعیت خطرناکی قرار می دهد.
اولیویا و متیو گری، دو قلو های 18 ساله ای هستند که در دنیایی سرشار از امتیازات ویژه و انتظارات بالا به دنیا آمده اند. هیچ مرزی بین این خواهر و برادر وجود ندارد، حتی رویاهای آنها نیز به یکدیگر متصل است، اما...
مرگ پدر یک نوجوان او را یتیم می کند تا اینکه مادری را که هرگز نمی شناخت پیدا می کند. وقتی برای ملاقات با او به سفر می رود، با یک مربی اسب دوست می شود. آنها با هم در مسابقات پیروز می شوند و پیوندهای جدیدی تشکیل می دهند که او را به سمت خوشبختی هدایت می کند...
در اثر فشار زندگی و در گیری با عشق و کار در منهتن، میراندا به همراه شارلوت و سامانتا تصمیم می گیرند به ابوظبی امارات سفر کنند که در آنجا مشاهده می کنند همسر سابق سامانتا در حال تهیه فیلمی جدید است...
یک نویسنده نیویورکی که در زمینه عشق و س*ک*س می نویسد در نهایت با "آقای بیگ" ازدواج می کند. اما وقتی یکی از دوستان صمیمی او "آقای بیگ" را فریب می دهد، همه چیز به هم می ریزد و...
وقتی سارا گلدمن، یک معلم جوان دوستداشتنی در شیکاگو، میخواهد والدینش را راضی کند، دوستی اختراع میکند که معتقد است مرد رویاهای مادرش خواهد بود. وقتی والدینش اصرار دارند که با مرد ملاقات کنند، سارا باب، بازیگری را استخدام میکند تا وانمود کند که...
سالها قبل گروه"زینت"گروهی بودهاند متشکل از تعدادی جوان با نیروهای فوق العاده که با گروهای تبهکار و خلافکاران میجنگیدهاند. این گروه به رهبری کاپیتان "زوم" و برادرش "کنکاشن" فعالیت میکرده و جانهای زیادی را نجات دادهاند تا اینکه قرار میشود با استفاده از اشعه گاما 130 نیروی افراد این گروه افزایش یابد، اما اشعه گاما "کنکاشن "را تبدیل به یک تبهکار میکند و ...
«الیزابت» (ویدرسپون) پشت رل اتوموبیل خوابش می برد و به شدت تصادف می کند و به اغما می رود. چند هفته ی بعد، مردی به نام «دیوید» (رافالو) آپارتمان «الیزابت» را اجاره می کند ولی بلافاصله متوجه می شود که «الیزابت» کاملا هم خانه را خالی نکرده است. جسم «الیزابت» شاید مرده باشد ولی روحش کاملا زنده است و مصرانه پا می فشارد که آپارتمان هنوز به خودش تعلق دارد…
مادري بدلیل موقعیت شغلی اش فرصت زیادی برای گذراندن با دخترش را ندارد. در یک روز عجیب و غریب، جای آن دو عوض می شود و هر کدام در جسم دیگری قرار می گیرد و اکنون باید به نحوه زندگی دیگری عادت کند...
داستان فیلم در مورد یک اسنوبورد سوار است که نقشه هایی برای پارک اسکی شهرشان دارد، اما زمانی که دوست دختر سابقش به شهر می آید تمام برنامه هایش بهم می خورد...
ماجرای فیلم در مورد دو دوست است که با هم به ورزش بوکس می پردازند و به صورت حرفه ای پیش می روند تا جایی که برای مسابقات به لاس وگاس رفته و در نهایت کار به جایی می رسد که برای مبارزه در مقابل هم قرار می گیرند ...
یک گروه موفق دهه هشتادی برای اجرای برنامه در مراسم ازدواج یکی از اعضای گروه دور هم جمع می شوند. در مراسم ازدواج، یک استعداد یاب شرکت موسیقی حضور داشته و تصمیم می گیرد به آنها شانسی دوباره بدهد و...
«کريگ شوارتس» (کيوساک)، عروسک گردان خياباني، با اصرار همسرش، «لوته» (دياز)، در شرکت لستر به مديريت «دکتر لستر» (بين) کاري مي گيرد؛ شرکتي که در طبقه ي هفت و نيم يک برج اداري قرار دارد. روزي «کريگ» يک در پنهاني را کشف مي کند که او را از راهرويي به مغز بازيگري به نام «جان مالکوويچ» مي برد و او مي تواند براي پانزده دقيقه زندگي او را تجربه مي کند.
داستان چهار زن نیویورکی را در دهه 1990 دنبال می کند که در مورد روابط عاطفی خود با یکدیگر صحبت می کنند و با چالش های زندگی زنانه در آن زمان دست و پنجه نرم می کنند.
در طول یک آزمایش دولتی در سفر در زمان، دانشمندی به طور منظم به بدن افراد مختلف «جهش» میکند و مشکلات آنها را حل میکند در حالی که سعی میکند به خانه خود برگردد و به زمان خودش بازگردد.
ماجرا در مورد خانواده ای است که در نیویورک رستورانی دارند و در آنجا مشغول به کارند ولی تفاوت آنها با دیگران این است که میتوانند کارهای جادویی عجیبی انجام دهند که خیلی در کارها به آنها کمک میکند ولی با این حال پدر خانواده که به آنها این فنون جادویی را آموزش می دهد از آنها میخواهد تا تمامی کارهای خود را با جادو انجام ندهند و کسی متوجه جادوگر بودن آنها نشود...
سریال داستان پسری است به اسم "ند". "ند" ۹ سالشه که متوجه میشود توانایی خارقالعادهای دارد: میتواند موجودات مرده را تنها با یک بار لمس کردن زنده کند . "ند" اما خبر از محدودیتهای این موهبت نداره. همان روز مادر "ند" میمیرد و ند هم زندهاش میکند. یکدقیقهی بعد پدر دختر همسایه میمیرد. شب موقعی که مادرش میبوسدش، مادرش هم میمیرد. محدودیتها اینهاست: ۱- اولین تماس زنده میکند و دومین تماس جان رو میگیرد، برای همیشه. ۲- اگه موجودی را که زنده کرده ظرف یک دقیقه دوباره برنگرداند یکی دیگر به جاش خواهد مرد. "ند" البته عاشق دختر همسایه هم بوده. ۱۸ سال بعد، "ند" شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطهای ندارد. یه کارآگاه خصوصی به اسم "امرسون کد " اتفاقی متوجه توانایی ند میشود و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که "امرسون" پروندههای قتل رو پیدا میکند، "ند" هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکند. یکی از پروندهها مربوط میشود به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم "چارلوت چاک چارلز" دختر همسایهی "ند"، عشق دوران کودکیش که پدرش را اتفاقی کشته بود...
سریال از یک فرار شروع می شود فرد جوانی ریشهای خود را می تراشد و یونیفرم مامورین زندان را می پوشد و به راحتی از زندان فوق امنیتی فرار می کند. نام این” فرد نیل کفری” است.سریال ” White collar” محصول سال ۲۰۰۹ و شبکه “USA” . سریال عمدتا بر محوریت همکاری این دو شخصیت که یکی تبهکاری فوق العاده باهوش (و البته خوش تیپ) و دیگری ماموری زیرک و با تجربه برای کشف مجرمان و جاعلان می باشد. “نیل کفری” برای آزادی از زندان و البته پیدا کردن دوست دخترش به استخدام FBI در میاید ، تا این بار مغزی تبهکار به عنوان منبع دستگیری مجرمان مورد استفاده قرار گیرد …