یک مثلث عشقی غیرمنتظره، یک دام اغواکننده ناموفق و برخورد ناشی از سوء تفاهم، در سه جنبش بیان می شود و سه شخصیت زن را به تصویر می کشد که مسیرهایشان در گرو انتخاب ها و حسرت هایشان است...
وقتی کودکان آزار دیده پس از ناپدید شدن برمی گردند، سوء استفاده کنندگان آنها پس از 3 روز مرگی مرموز پیدا می کنند. خبرنگار روزنامه محلی شونیا درباره مرگها تحقیق میکند، در حالی که دوستش نائومی بیش از حد به یکی از بچههای جن زده نزدیک میشود...
"نانامی" یک معلم پاره وقت و در عین حال یک دختر بی احساس است ، روزی یک پسر جوان به نام "تسویا" در شبکه های اجتماعی به او پیغام و دعوت به یک ملاقات میکند و..
یک فرد دارای توانایی تلهپاتی که میتواند با نگاه کردن به چشمهای کسی افکار او را بخواند، با یک دانشجوی سادهی کرهای آشنا میشود و وارد یک رابطه عاشقانهی جدید میشود. اما این رابطه عاشقانه، یک چالش بزرگ دارد: افکار این دانشجو به زبان کرهای است و او قادر به درک کامل آنها نیست.
مکانیک ماشین هیبیکی مامیا (۲۶ ساله) با عشق دبیرستان خود کورومی اوگاساوارا (۲۶ ساله) زندگی می کند. هیبیکی در حال آماده سازی پیشنهاد ازدواج خود به کورومی است وقتی بدبختی رخ میدهد. یک تونل فرو میریزد و او را برای چهار روز گیر می افتد. به سختی جان سالم به در می برد، اما متوجه می شود که دنیا کاملاً تغییر کرده است. هیچ کس در اطراف نیست، سیگنال های ارتباطی قطع شده اند، شبکه حمل و نقل خراب شده است و تنها اطلاعات در دسترس، دستور تخلیه اضطراری است که در رادیو تکرار می شود. هر جایی که هیبیکی میرود، لکه های خون را مشاهده میدارد. دقیقاً چه اتفاقی برای این شهر افتاد؟