سونامی شهر مالیبو را غرق میکند و دستهای از کوسههای جنمانند ماقبل تاریخ را که در آبهای عمیق زندگی میکنند، رها میکند. این کوسهها، یک گروه از نجاتغریقها را که در ایستگاه نیمهغرقشده خود در تپهها گیر افتادهاند، و همچنین گروهی از کارگران ساختمانی را که در خانهای غرقشده به دام افتادهاند، هدف قرار میدهند.
اتل و تامی باریک برای گذراندن تابستان به همراه نامادری جدیدشان به ایرلند فرستاده میشوند. آنها در آنجا متوجه میشوند که او یک جادوگر شرور و قدرتطلب است که قدرتهای جادویی واقعی دارد و از هر چیزی که سبز است نفرت دارد.