راستی تالوک بعد از اینکه حریفش را در یک مسابقه بوکس میکشد، از این کار کنارهگیری میکند و برای همیشه به جاده میزند. او راننده کامیون میشود و از دعوا کردن دوری میکند، چرا که از زدن مشت دیگری وحشت دارد. در حالی که راستی ورشکسته شده و در آستانه از دست دادن خانهاش است، همسایه جذابش او را استخدام میکند تا قاتل شوهرش را پیدا کند. راستی برای به سرانجام رساندن این مأموریت خطرناک، باید با گذشته خود روبرو شود و بر ترسهایش غلبه کند.
یک بچه تمساح وارد فاضلابهای شیکاگو شده و از طریق خوردن موشهای آزمایشگاهی که هورمون رشد به آنها تزریق شده زنده می ماند. حیوان کوچک رشد کرده و موجودی غول آسا تبدیل می شود و...
جینی در شهرشان یک تازه وارد است. او با لین آشنا می شود. لین علاقه بسیاری به رقصیدن دارد. زمانی که یک مسابقه جهت انتخاب یک زوج رقاص برای تلویزیون برگزار میشود، جینی و لین تصمیم میگیرند شانس خود را امتحان کنند، اما مشکل اینجاست که پدر جینی با این تصمیم مخالف است...