خانم ژکویل یک معلم است که توسط همکاران و دانشجویان مورد حمله قرار گرفته است. در یک شب طوفانی، او با صدای رعد و برق از خواب بیدار می شود و احساس تغییری در وجود خود میکند و...
با فرانکلین گراهام و خانواده اش به سرزمین کتاب مقدس سفر کنید. بخشهای زیادی از کلام خدا در این مجموعه عبادی زنده میشوند که در لوکیشنی در سرزمین مقدس فیلمبرداری شده است...
برای رسیدن به موفقیتهای بیشتر در شغلش، تاموسا حاضر است هر کاری انجام دهد. طبیعت بیش از حد جاهطلب او باعث میشود که با زن دیگری وارد کشمکش شود و تفاوت دیدگاههای آنها نسبت به زندگی مشخص شود.
سفر کمپینگ یک زوج در شبکه های اجتماعی توسط فیلمسازانی که مستندی در مورد اینکه چقدر راحت می توان یک نفر را از شبکه های اجتماعی ردیابی کرد و او را کشت، خراب می شود ...
دختر جوانی که ناخواسته در یک مرکز روانی گرفتار شده است، بایستی تا با بزرگترین ترس خود مقابله کند. اما آیا این ترس واقعیست یا که از توهم وی سرچشمه میگیرد؟
این فیلم داستان دختری جوان به نام کتی را به تصویر می کشد که در یک پناهگاه تاریک زندگی میکند، چراکه نور آفتاب برای وی مرگبار و کشنده است و هیچ درمانی نیز برای بیماری وی پیدا نشده است.
داستان این فیلم دربارهی پسری به نام نیکو است که یک نامهی تهدیدآمیز دریافت میکند و زندگیش در معرض خطر قرار میگیرد. هیچکس او را باور نمیکند به جز شخصی که او شناختی ازش ندارد و…
1. سرزمین اصلی: داستان دو نوجوان چینی که برای تحصیل در یک مدرسه شبانه روزی آمریکایی به اقیانوس اطلس سفر می کنند و با چالش های فرهنگی و شخصی جدیدی روبرو می شوند...
امروزه در آمریکا هر شخص برای به دست آوردن بیشتر و بیشتر در حال رقابت با دیگران هست، کاری که توقف ناپذیر هست و مردم را به سوی داروها و محرک هایی سوق میدهد که آینده بشر را در هاله ای از ابهام قرار داده اند.
را ئیون هو دانش اموزش خوش مشرب ئی هست که مقام خودشرو به عنوان رتبه ششم از بین ۲۸۰ دانش آموزش در دبرستان خودش نگه داشته.اون استعداد در زمینه طراحی وب و آرزوی پیداکردن دوست پسر توی دانشگاه رو داره.درحالی که برای پیداکردن الهام برای کمیک(داستان) بود، به نحوی در زمان اشتباه در مکانی اشتباه گرفتار میشه و به عنوان دانش اموز جنجالی شناخته میشه. این تنها شروع مشکلات را یئون هو ئه.
مرد و گودال،داستان شخصی به اسم “بونگ پیل” را بیان میکند،یک مرد بیکار که با تلکه کردن پدر و مادرش زندگی میکند در حالی که وانمود میکند در حال درس خوندن برای آزمون دولتی است. “بونگ پیل”از طریق یک گودال به گذشته سفر میکند تا جلوی ازدواج عشق یک طرفه زندگی اش “سو جین” را که تا یک هفته دیگر است بگیرد.
ساکنان دهکده ای گرفتار خشکسالی شدن. ایزد آب «ها بوک» به شرط قربانی شدن یه دختر به عنوان عروسش، میتونه اجازه بده باران بر دهکده ببارد. سوآ تصمیم میگیره عروس هابوک بشه و همه جا رو دنبالش میگرده، در نهایت هابوک رو ملاقات میکنه، ولی ایزدِ آب کاملا با چیزی که در تصوراتش بود فرق میکنه….
گون (شخص اصلی داستان) که پسری کنجکاو است در ارزوی پیدا کردن پدر خود ، روستای خود را ترک کرده و به ماجراجویی میپردازد ، در حین ماجراجوی با افرادی اشنا میشود به نام های کیلوا ، کوراپیکاو … که در تمام مسیر انیمه دنبال این شخصت هستند
یو یئون هو توانایی ها خاصی داره که میتونه وقتی دستش به کسی بخوره ذهنش رو بخونه. با توجه به توانایی های خاصش، نمیتونه ذهنش رو به رویِ هرکسی باز کنه. یه روزی از روز ها اون چویی جی ایون رو میبینه. اون میتونه هرچی اون میگه رو بفهمه، همینطور اون میفهمه که اون دو شخصیتیه.
سریال در مورد یه مردی به نام "شماره ۶" هست (البته تا الان معلومه که اسمش شماره ۶ هستش) که توی یه بیایون از خواب بیدار میشه و میبینه یه جای ناشناخته ست و ادعا میکنه که توی نیویورک بوده و یهو سر از اینجا درآورده.نکته ی جالب اینه که اینجایی که این آقا بیدار شده یه جایی هست که بهش میگن دهکده و ادعا میکنن کل دنیا همین دهکده ست و ممکنه خیلی دهکده های دیگه ای هم وجود داشته باشه…
روبرتا، آن تروریست سابق و خدمتکاری که در فصل نخست سریال «بلک لاگون» حضور یافت، در این مجموعه انیمهای کوتاه پنج قسمتی بازمیگردد؛ این بار، تمامی شرطبندیها لغو شده است! حامی روبرتا، پدرخواندهٔ خاندان لاولیس، در جریان یک گردهمایی سیاسی به قتل میرسد. رد پای قاتل به زودی به روآنآپور میانجامد؛ بنابراین، اکنون او برای انتقامجویی به این مکان بازگشته است! با این حال، گارسیا، پدرخواندهٔ جدید، و فابیولا ایگلیسیاس، شاگرد و خدمتکار روبرتا، درست پشت سر او هستند. با افزایش شمار قربانیان در کشتار خونین روبرتا، نیروهایی از درون آن جزیرهٔ فاسد (که شرکت لاگون نیز بخشی از آن است) و همچنین از کشورهای دیگر، به سمت چیزی که تهدید میکند به جنگی تمامعیار بدل شود، همگرا میشوند!
چهارده سال پس از شکست دادن مبارز افسانه ای هیمورا گنما و برملا کردن نقشه هی شوم شوگان ، شخصی به اسم کیباگامی جوبی به عنوان شمشیر زنی شکست ناپذیر در سرتاسر ژاپن پرسه میزند. در میان ماجراجویی خود در ژاپن به یک کشیش به اسم شوگی آشنا میشود که تاکنون جایی جز روستای خود را ندیده است و از دنیا بیرون بی خبر است. اما پس اینکه شیاطین روستایش را غارت میکنند و تمام اهالی آنجارا میکشند جوبی به هدف اصلی آنها تبدیل میشود زیرا سنگ اژدها که بسیار اسرار آمیز است را بدست آورده است. حال دو قبلیه ی شیطانی میخواهند شیگوره را اسیر کنند و بار دیگر داکویان باید از کشیش نور مواظبت کند …
بیون هیوک فرزند دوم یه خانواده ثروتمنده که زندگی شاد و بدون هدفی رو دنبال میکنه اما به یکباره ناچار به کار کردن و زندگی در محله ای متفاوت میشه. اون محله جاییست که “باک جون” حضور داره کسی که از یه دانشگاه معتبر فارغ التحصیل شده اما برای گذران زندگیش مجبور به انجام کارهای پاره وقته…
این داستان کمدی عاشفانه درمورد دوستی و عشق سه دختر مجرد متولد در سال ۱۹۸۳ رو به تصویر میکشه، اونها در آپارتمانی در روستای اوکسو-دانگ سکونت میکنن و این درام گرمی انسان رو در محبت دوستانه و خانواده و دوستی نشون خواهد داد
کانگ ما رو ( سونگ جونگ کی ) پسریه که بعد از این که دختری که دوستش داره اشتباها یه نفر رو میکشه ؛ گناهش رو به عهده می گیره و همین امر باعث اخراج او از دانشکده پزشکی و همچنین زندانی شدن وی می شود . اما بعد از این که به زندان می افته اون دختره بهش خیانت میکنه و میره با یه مرد پولدار که یه دختر هم داره ازدواج میکنه . کانگ مارو بعد از این که از زندان میاد بیرون به طور اتفاقی جون دختر خونده ی اون دختر رو نجات میده و همین امر باعث میشه تا اون دختر خونده ( مون چه وون) عاشقش بشه . کانگ مارو بعد از این که میفهمه سو ایون گی ( مون چه وون ) دختر خونده ی دختریه که بهش خیانت کرده تصمیم میگره تا از طریق سو ایون گی وارد خانواده اون دختر بشه تا زندگی دختری که بهش خیانت کرده رو از هم بپاشه . اما داستان از جایی جالب میشه که کانگ مارو هم عاشق سو ایون گی میشه . حالا کانگ مارو بین عشق یا انتقام باید یکی را انتخاب کند…
هیون سو نویسده سریال درام مشتاق هست. اون از اسم “جین” برای نام کاربریش استفاده میکنه . با نام کاربری “سوپ خوب” آنلاین چت میکنه. “سوپ خوب” درواقع جونگ سون ـه. رویاش تبدیل شدن به یه آشپز غذای فرانسویه. اونها تو زندگی واقعی همدیگه رو ملاقات میکنن…
والت لانگمایر (Walt Longmire) کلانتر متعهد شهرستان آبساروکا (Absaroka) است که پس از فوت همسرش در حال بهبود روحی است. او دردش را پشت چهره شجاع و طنز خشکش میپنهاند.