گروهی از خوکچههای هندی از سوی دولت آمریکا تحت عنوان ماموریت جاسوسی خاصی اعزام میشوند. آنها باید با یک مدیر شرکت شیطان صفت و سودجو که میخواهد با اختراع لوازمهای خانگی خود جهان را به تصرف درآورد مبارزه جاسوسی کنند…
هلن گریس به همراه پسران دوقلویش جارد و سیمون و دختر بزرگش مالوری به خانه ای قدیمی در املاک اسپایدرویک ، متعلق به عمه لوسیندا نقل مکان می کنند. در شب اول اقامت شان در خانه ی جدید ، مالوری پشت دیواری کاذب یک آسانسور کوچک و یک کلید عجیب پیدا می کند. جارد با استفاده از آسانسور و کلید به اتاقی مخفی راه پیدا می کند که متعلق به صاحب قدیمی خانه ، آرتور اسپایدرویک است و…
پس از یک تابستان پر تنش ، بن باید به زندگی در زادگاه آرام خود را وفق دهد. اما وقتی یک بیگانه شیطانی به دنبال یک وسیله خطرناک میآید، بن میفهمد که قهرمان واقعی بودن به چه معناست...
در یک بار یک مشتری به صاحب آنجا نصیحت می کند که بار خود را ببندد چون موجوداتی ترسناک به بار خمله خواهند کرد . اما صاحب آنجا به حرف او توجهی نمی کند تا اینکه موجودات حمله می کنند . حالا افراد آنجا گیر افتاده اند و باید خود را از آن بار نجات دهند و …
مأمور بازنشسته ی FBI، «ویل گراهام» (نورتن) فرا خوانده می شود تا قاتل بی رحمی معروف به «توث فیری» را پیدا کند. «توث فیری» به طور هم زمان تمامی اعضای خانواده ها را می کشد و چشم های قربانیانش را با تکه های شکسته ی آینه می پوشاند. اما «گراهام» برای انجام این مأموریت نیاز به کمک قاتل زنجیره ای سرشناس، دکتر «هانیبال لکتر» (هاپکینز) دارد…