پروفسور جاس، که برای بازدید از مزرعه ای که مادر مرحومش در آن بزرگ شده بود، به انگلستان سفر می کند و با پدر مجرد دنیل، که اکنون خانواده آن را اداره می کند، پیوند برقرار می کند...
یک پری دریایی جوان با یک جادوگر دریایی معامله می کند تا صدای زیبایش را با پاهای انسان عوض کند تا بتواند دنیای بالای آب را کشف کند و شاهزاده ای را تحت تاثیر قرار دهد...
«تولا» (واردالوس) زن يوناني / امريکايي سي و چند ساله، در رستوران يوناني پدر و مادرش در شيکاگو کار مي کند و هنوز مجرد است. تا اين که با مرد ظاهرا بي عيب و نقصي به نام «ايان ميلر» (کوربت) آشنا مي شود که معلم مدرسه است. اين دو خيلي زود دل باخته ي يک ديگر مي شوند. اما دو مشکل وجود دارد: «ايان» اولا يوناني نيست و ثانيا گياهخوار است و اين هر دو مورد، خانواده ي «تولا» را به وحشت مي اندازد.
وقتي مادر «ميا ترموپليس» (هاتاوي) اعلام مي کند که پدر مرحومش، در حقيقت شاهزاده و صاحب تاج و تخت کشور کوچک اروپايي، «جنوويا»، بوده، در زندگي «ميا» تغيير و تحول اساسي به وجود مي آيد: حالا «ميا» تنها وارث آن تاج و تخت است و مادربزرگش، «ملکه کلاريس رينالدي» (اندروز) مي خواهد آداب و رسوم اشرافي را به آن دخترک ناشي بياموزد.
دانیل همراه مربیش به اوکیناوا می رود تا مربیش به پدر در حال مرگش سری بزند. اما در همین حین مربیِ او با رقیب قدیمیش برخورد می کند و دانیل هم دشمن هایی در آنجا پیدا می کند و…
«جورج بنکس» (مارتين)، توليد کننده ي کفش هاي ورزشي، در ميانه ي ريخت و پاش هاي يک مهماني عروسي، روزهايي را به ياد مي آورد که به ازدواج تنها دخترش، «آني» (ويليامز) منجر شد...
چهار خواهر به نام های «جو»، «مگ»، «بت» و «امی»، که پدرشان به جنگ رفته است، همراه مادرشان زندگی می کنند. آن ها رابطه نزدیکی با هم دارند و به کمک یکدیگر از میان سختی های زندگی عبور می کنند...
داستان با "اسپنکی" آغاز می شود.او رئیس کلوپی متشکل از پسرهای مدرسه ای از تمام محله است.بهترین دوست او "آلفالفا" به عنوان راننده مسابقات رانندگی سالانه کلوپ انتخاب شده است.اما وقتی مراسم معرفی او انجام می شود،"آلفالفا" ناپدید می شود و...