داستان مردی جوان به نام آرتور (چارلی هونام) را روایت میکند که باید برای حضور در صحنه های نبرد آموزش و تعلیم ببیند ولی برای رسیدن به این هدف، در ابتدا باید راه سرنوشتش را پیدا کند. پس از سالها تلاش و کوشش، سرنوشت او را لایق دانسته تا آرتور شمشیر افسانه ای را که در سالها درون سنگ خفته است بیرون بکشد و به ظلم و ستم پایان دهد...
شاه ارتور فيلم نسبتا خوش ساختى هست كه كاملا ميشه امضاى گاى ريچى رو ديد كه به سبك خاص خودش داستانش رو روايت ميكنه و تكنيك هاى خاص خودش رو داره كه پر رنگ ترينشون تدوين و كات هاى متعدد هست اون طنز ريچى در اين فيلم هم هرچند كم اما بازم وجود داره و لحظات فانى رقم ميزنه
ريچى سعى كرده از كليشه ها فاصله بگيره بعضى جاها هم موفق بوده. مثلا پرداخت به شخصيت اصلى كه مثل كليشه هاى هميشگى نيست و خيلى اجمالى و فشرده گذشته شخصيت اصلى رو ميبينيم،البته خود شخصيت و كاراكتر ارتور كليشه هست،همون ادم زبر و زرنگ همه فن حريف. كه تو تمامى فيلمهاى كه راجب اين شخصيت و كلا اين داستان ساخته شده صدق مى كنه(يك انيميشن قديمى يادمه راجب همين شخصيت ارتور بود با يك ديد كاملا متفاوت و البته كاراكتر مرلين هم پررنگ بود، در اون انيميشن آرك شخصيتى شگفت انگيزه و بنظرم بهترين اثر راجب ارتور هم همونه)
فيلم چندين مورد آبكى و رو هوا هم داره كه چون پرداختى ندارن در نهايت منفعل و ابتر ميشن و هيچ حسى در مخاطب ايجاد نميكنن كاراكتر هاى اضافى هم كم نيستن خود آرتور و جود لاو خوبن بقيه هيچ، بازى اين دو تا شخصيت هم خوبه چارلى حانام به خوبى از عهده نقشش برومده و كلا انتخاب خوبيه اريك بانا هم در حضور كوتاهى كه داره خوبه و كاراكترش يادآور هكتور تروى هم هست.
سكانس هاى اكشن فيلم خوبه هر چند تقريبا همش جلوه ويژه هست، اكشن هاى پايانى هم خيلى شبيه بازى كامپيوترى هست و هر چند بد درنيومده ولى زياد هم جالب نيست. موسيقى فيلم هم در ايجاد حس هيجان موثره و مثل هميشه با ريتم تند روايت ريچى هماهنگه و ى هارمونى مناسب شكل ميده.
پايان بندى فيلم بنظرم خيلى آبكى و بد هست و خيلى سرسرى جمع ميشه داستان و انتظار بيننده براورده نميشه.
در نهايت بنظرم فيلم رو ببينيد در ابعاد بزرگ كه چ بهتر لحظات خوبى رو براتون فراهم ميكنه
شاه آرتور نامی است که در فرهنگ و تاریخچه فرهنگی مردم بریتانیا از احترام و جایگاه ارزشمندی برخوردار می باشد. این پادشاه افسانه ای ( که البته در برخی از روایات گفته شده که واقعی بوده اما در حد و اندازه حدس و گمان باقی مانده ) سلحشوری بوده که از سده ششم تا شانزدهم میلادی بر بریتانیا حکومت می کرد و عدالت گستر بود. شاه آرتور فردی بود که شمشیر اکس کالیبور که هیچ فردی توانایی بدست گرفتن آن را نداشت، از سنگ خارج کرد و به مبارزه با شاه فاسدی که تاج و تخت را تصاحب کرده بود برخاست.
در نهایت نیز این سلحشور در تمام جنگ های پیش روی به پیروزی دست یافت اما به دلیل جراحات سختی که دیده بود، ابتدا شمشیر اکس کالیبور را در دریاچه انداخت و بی درنگ دستی از دریاچه بیرون آمده و آن شمشیر را نزد خود مخفی کرد و سپس خود آرتور پس از گفتن این جمله که : « به آوالون می روم تا زخم هایم را درمان کنم و شاید روزی برگردم تا مردمم را رهبری کنم » در قایقی قرار گرفت و از مقابل دیدگان محو شد. داستان شاه آرتور از ارزش و جایگاه ویژه ای نزد شهروندان بریتانیایی برخوردار است بطوریکه برخی حتی معتقد هستند که آرتور شخصی واقعی بوده و داستان او واقعیت دارد.
تاریخ سینما نیز بارها داستان شاه آرتور را چه به صورت فیلم سینمایی و چه سریال تلویزیونی به تصویر کشیده است و حال جدیدترین نسخه آن به نام « شاه آرتور : افسانه شمشیر » به کارگردانی گای ریچی به سینماها آمده ؛ اثری که بارها اکرانش به دلایل گوناگون به تعویق افتاده. داستان فیلم از این قرار است :
پس از سرانجام نافرجام پدر آرتور که با قتل او همراه است، عموی جوان تر او به نام ورتیگرن ( جود لاو ) که تشنه قدرت و سلطنت است، کنترل سرزمین را بدست می گیرد و ظلم و تاریکی بر سراسر منطقه چیره می شود. آرتور جوان ( چارلی هونام ) هم که وارث حقیقی تاج و تخت بوده، آواره خیابان ها می شود و همانند یک انسان عادی زندگی خود را پیش می گیرد تا اینکه سرنوشت او را به سوی شمشیر اکس کالیبور که در سنگی فرو رفته و تنها یک سلحشور و رهبر واقعی می تواند آن را از سنگ خارج نماید هدایت می کند و آرتور نیز موفق به خارج ساختن شمشیر از سنگ می شود. حال سرنوشت او مبارزه با ظلم است و تبدیل شدن به فردی افسانه ای برای دادخواهی و...
نسخه جدید « شاه آرتور » که بارها تغییر نام داده و حالا با عنوان « افسانه شمشیر » منتشر شده، پیش از این قرار بود تا در سال گذشته به اکران درآید اما تردید درباره توانایی رقابت با آثاری همانند « دونده مارپیچ » باعث به تعویق افتادن چند باره آن شد. احتمالاً تعویق های مکرر اکران فیلم به این دلیل بوده که سازندگان می دانستند ساخت اثری همانند « شاه آرتور » با سبک و سیاق فیلمسازی گای ریچی می تواند واکنش های متفاوتی را برانگیزد.
گای ریچی که بیشتر به دلیل ساخت آثار گنگستری خیابانی نظیر « قاپ زنی » شهرت دارد، در جدیدترین اثر خود حال و هوایی نسبتاً مشابه را متوجه « آرتور شاه » کرده و او را همانند یک گنگستر خیابانی متصور شده که به اصطلاح در کف خیابان بزرگ شده و با فرهنگ خاص این شرایط، داستان معروفش را پیش می برد. این تصمیم مخاطبین « شاه آرتور » را به دو دسته تقسیم خواهد کرد. دسته نخست از طرفداران داستان کلاسیک این مجموعه بوده و این تغییر اصلاً و ابداً به مذاق شان خوش نخواهد آمد و دسته دوم که احتمالاً شخصیت نسبتاً شرور شاه آرتور را که دست کمی از قهرمانان آثاری نظیر « سریع و خشمگین » ندارد را خواهند پذیرفت.
اما بطور کل تغییر وضعیت این پادشاه دادخواه به حال و هوای شخصیت های همیشگی آثار ریچی، در عمل نتیجه چندان خوشایندی بر جای نگذاشته چراکه با این تصمیم روح داستان « شاه آرتور » از بین رفته و قهرمانی که در تصویر حضور دارد شبیه به صدها قهرمان کنونی سینماست که شباهت بسیاری به یکدیگر دارند اما فاقد هویت مشخصی هستند که بتواند وجه تمایز آنان را به تصویر بکشد. آرتور در فیلم « شاه آرتور » برخلاف تعریف همیشگی که از این شخصیت سراغ داشتیم، هیچ شباهتی به سلحشوران ندارد که این مسئله باعث شده وی با فضای حماسی داستان همخوانی چندانی نداشته باشد.
البته گای ریچی سابقاً با اثر موفق سینمایی خود یعنی « شرلوک هولمز » با بازی رابرت داونی جونیور، موفق شده بود تا این داستان را از فرم کلاسیکش خارج کرده و حال و هوایی مدرن به پرداخت دو شخصیت اصلی داستان بدهد. اما « شرلوک هولمز » هرگز داستانی حماسی با تم مبارزه و دادخواهی نبوده و از این حیث تغییر وضعیت او برای مخاطبین جذاب و قابل پذیرش بود و تغییر وضعیت آرتور به فردی معلوم الحال، باعث شده تا تاثیرگذاری خرده داستانهای حماسی این اثر نیز از بین برود و روایت برخی از آنان نیز مضحک جلوه نماید.
تصویربرداری روی دست و استفاده از تکنیک تدوین شلاقی که با زوم و اسلوموشن های مکرر همراه است یکی دیگر از ویژگی های فیلم به شمار می رود که پس از مدتی تماشاگر را دچار سردرد می کند. « شاه آرتور » سرشار از مبارزات نفس گیری است که با توجه به بودجه هنگفت فیلم، کیفیت جلوه های ویژه آن نیز قابل قبول می باشد اما نحوه اجرای آن محل تردید است. « شاه آرتور » اغلب شبیه به موزیک ویدئوهای سبک موسیقی راک می باشد که خوشبختانه آن آثار در چند دقیقه به پایان می رسند اما در این داستان بارها و بارها باید به تماشای آن نشست و شاید هم سرگیجه ای نصیب تماشاگر شد.
چارلی هونام در نقش شاه آرتور، شبیه به قهرمانان خیابانی آثار گای ریچی است که اینبار شهرتش پادشاه و هدفش دادخواهی است. هونام در « شاه آرتور » بیشتر شبیه به قهرمانان آثار اکشن سینماست و نشانی از یک دادخواه ندارد. وضعیت جود لاو در نقش پادشاه ظالم تا حدی بهتر از هونام می باشد و پذیرفتنی است. در فیلم چهره های جذابی را هم می توانید بیابید از جمله دیوید بکهام که به نظر می رسد حالا باید او را در سینما بیشتر از قبل ببینیم.
تماشای « شاه آرتور » البته به حدی سخت نیست که غیرقابل تحمل باشد. کافی است تا آوازه و شهرت این سلحشور را از او بگیرید و به چشم یک قهرمان بی هویت به او بنگرید تا فیلم شبیه یک اثر اکشن حماسی باشد که حول محور انتقام از پادشاه ظالم و برقراری عدل می باشد. شاید وضعیت مشابه « شاه آرتور » را بتوان با فیلمی همانند « خدایان مصر » ( البته وضعیت این فیلم ابداً در حد و اندازه آن فاجعه نیست! ) دانست. اثری که فاقد هویت بود و داستان انتقام وارث تاج و تخت از عموی ظالم خود را پی می گرفت. « شاه آرتور » می تواند سرگرم کننده باشد در صورتی که نامش « شاه آرتور » نباشد.
Thor نام جنگجوی مغرور و قدرتمند سرزمین آسگار است . Thor با قدرت خارج العاده خود برای زندگی در میان انسانها به سیاره زمین فرستاده میشود . زمینی که خیلی زود او را مبدل به یکی از بهترین مدافعان خود میکند …
استیو راجرز سعی دارد تا وارد نیروهای نظامی آمریکا شود اما تلاشش ناموفق است تا اینکه طی آزمایشی در راستای اهداف محرمانه دولت آمریکا به یک قهرمان تبدیل میشود و …
فدراسیون تجاری، رفت وآمد به سیاره صلح جو نابو را به منظور حل یک کشمکش تجاری کهکشانی مسدود کردهاست. صدراعظم والوروم، رئیس مجلس سنای جمهوری کهکشانی به طور محرمانه دو شوالیه جدای به نامهای کوایگان جین و شاگرد او اوبیوان کنوبی را برای دیدار با فدراسیون تجاری و حل بحران به آنجا میفرستد، غافل از اینکه فدراسیون تجاری با یک لرد سیت مرموز، دارت سیدیوس همپیمان گشته که به آنها دستور داده است تا با ارتش عظیم درویدهایشان به نابو حمله کرده و دو شوالیه جدای را به قتل برسانند...
مخترع میلیاردر، «تونی استارک» که اکنون تمام دنیا از زندگی دوگانه او بعنوان «مرد آهنی» خبر دارند، از طرف دولت تحت فشار قرار می گیرد تا تکنلوژی ای که بدست آورده را به ارتش بدهد. استارک که نمی خواهد به این راحتی اختراعش را در اختیار دیگران بگذارد، تصمیم می گیرد به همراه دوستانش در مقابل دشمنانی قدرتمند بایستد.
کودکی که از یک سیاره بیگانه در حال نابودی به زمین فرستاده شده است، توسط والدین جدید زمینی اش بزرگ می شود. گرچه زندگی معمولی بعنوان یک خبرنگار دارد، اما زمانی می رسد که مجبور می شود از قدرت های خارق العاده ای که نسبت به انسان ها دارد، برای مقابله با افراد شرور استفاده کند...
۱۰ سال بعد از تلاش برای نجات نابو، کهکشان در آستانه جنگ داخلی قرار می گیرد. تحت رهبری «جدای» خائن، هزاران سیستم خورشیدی تهدید به جدا شدن از جمهوری کهکشانی می شوند. شاگرد هوشیار و لجوج «جدای» که یک شوالیه دلیر است به همراه ملکه به قلب این کشمکش کشیده می شوند و جنگ آغاز می شود...
بتمن که از عملکرد ابرقهرمان ، سوپرمن در هراس است، خود را تبدیل به ناجی جدید شهر گاتهام میکند. زمانی که بتمن و سوپرمن در جنگ با یکدیگر به سر میبرند، تهدیدی تازه نسل بشر را در خطر بزرگتری از آنچه با آن رو به رو بودند قرار میدهد…
«پيتر پارکر» (مگواير) هنوز براي روزنامه ي «ديلي باگل» کار مي کند و هنوز آماده است تا در هيئت «اسپايدر من» به کمک مردم بشتابد. تا اين که يک توده ي سياه رنگ ماوراي زميني خود را به بدن او مي چسباند و «پيتر» را متوجه نيمه ي تاريک وجودش مي کند. به اين ترتيب يک «اسپايدر من» خشن و بي رحم پا به عرصه مي گذارد...
یک سازمان مخفی دولتی تصمیم می گیرد چند زندانی بسیار خطرناک را برای انجام ماموریتی فرا بخواند. این افراد در صورت انجام موفقیت آمیز ماموریت با پاداش خوبی مواجه خواهند شد اما…