« حاشیه اقیانوس آرام : طغیان » برای جذب نوجوانان در تمامی سنین ساخته شده است. فیلمی برای آن دسته از مخاطبین که کماکان در حال و هوای بازی « Rock 'Em Sock 'Em Robots » هستند. این اثر که دنباله ای است بر قسمت نخست که در سال 2013 توسط گیلرمو دل تورو کارگردانی شده بود، چیزی به جز تکرار آنچه که در قسمت قبل رقم زده بود، به ارمغان نمی آورد. با توجه به اینکه شیفتگی به آثار مشابه نظیر سری فیلمهای « ترنسفورمز » با خوشحالی در حال به پایان رسیدن است، سخت است که بتوان تصور کرد مخاطبین به دنبال تماشای درگیرهای بیشتری بین ربات های CGI در ابعاد غول پیکر هستند، حتی اگر « حاشیه اقیانوس آرام» به دنبال بیرون راندن مارمولک های غول پیکر باشند!
بطور ذاتی مسئله احمقانه ای است که به تماشای مردان و زنان بالغی بنشینیم که در هوا به این سو و آن سو پرتاب می شوند و در در حال مشت زنی هستند، عین حال که لباس های اسپندکس تنگ به تن دارند! اما این دقیقا آن چیزی هست که اکثر صحنه های اکشن فیلم را شامل می شود و طی آن کادت ها کنترل ربات ها یا همان " Jaegars " را برای مبارزه با مارمولک های غول پیکری که " کایجو " نامیده می شوند هدایت می کنند.
داستان فیلم 10 سال پس از اتفاقات قسمت نخست رخ می دهد. جان بویگا ( که به نظر می ر سد راضی نیست تنها در یک مجموعه علمی - تخیلی دنباله دار حضور داشته باشد! ) در نقش جیک حضور دارد. پسر قهرمان قسمت نخست فیلم با بازی ادریس البا که خود را از عملیات نظامی کنار گذاشته تا به دنبال مسیر پر سود و منفعت در زندگی اش باشد. با اینحال جیک بار دیگر توسط خواهرش ماکو موری ( رینکو کیکوچی ) به خدمت فراخوانده می شود تا عضوی از نیروهای « PPDC » باشد. جیک خیلی زود در کنار لامبرت ( اسکات ایستوود ) ، دوستش و یک خلبان رقیب ( آندریا آرجونا ) که رقابت عاطفی دو مرد را رقم می زند و آمارا ( کیلی اسپاینی ) که یک هکر نوجوان است و ییگر خود را قطعات باقی مانده از مبارزه عظیم ساخته ، به مبارزات گوناگون می پردازد.
یکی از عنصر داستان اصلی فیلم شامل کمپانی تحقیق و توسعه چینی می باشد که سری جدید ییگر بدون سرنشین را تولید کرد کرده. یک برنامه تجاری که نیازی به گفتن نیست که قرار نیست به مذاق خلبانان خوش بیاید و آنها خیلی زود مجبور می شوند به مبارزه ای آخر الزمانی میان ییگر های سرکش و کایجوهای تازه بازگشته بروند. از میان شخصیت هایی که به این قسمت بازگشته اند می تواند به دکتر هرمن گالیب و دکر نیوت گیسلر اشاره کرد که بازیگران آن بام گارمن و چارلی دی هستند. این دو بار دیگر در نقش همکار لحظات دو نفره مختص به خودشان را به مانند قسمت نخست اجرا کرده اند.
این قسمت توسط استیون اس. دنایت ( کارگردانی سریالهای تلویزیونی « دردویل » و « اسپارتاکوس ) کارگردانی شده و بطور فزاینده ای شامل فیلمنامه کلیشه ای ، ضعف در شخصیت پردازی، دیالوگ های ضعیف و سکانس های اکشن گرافیکی بی ربط می باشد. کمتر از سه تدوین گر در این این پروژه حضور داشته اند و شما این احساس را تجربه خواهید کرد که آنان هرگز با یکدیگر صحبت نکرده اند! البته این دنباله یک ویژگی قابل احترام نیز دارد و آن اینکه مدت زمان آن 20 دقیقه کمتر از قسمت قبلی است؛ بطوریکه بتوانید آن را احساس کنید!
ناامید کننده است که جان بویگا را در حالی ببینید که بازی او در « دیترویت » چشمگیر بوده اما از جایگاه اخیر خود استفاده نمی کند تا به سراغ موارد چالش برانگیزتری برود. ایستوود قطعا می تواند خواسته های فیزیکی قهرمانانه نقش خود را برآورده نماید اما حالا او بسیار شبیه به پدرش شده و به نظر می رسد که بتوانیم او را در بازسازی فیلم « هری کثیف » شاهد باشیم. بهترین بازی فیلم توسط اسپانی رقم خورده که این اثر نخستین تجربه بازیگری او محسوب می شود.
« حاشیه اقیانوس آرام : طغیان » برای جذب نوجوانان در تمامی سنین ساخته شده است. فیلمی برای آن دسته از مخاطبین که کماکان در حال و هوای بازی « Rock 'Em Sock 'Em Robots » هستند. این اثر که دنباله ای است بر قسمت نخست که در سال 2013 توسط گیلرمو دل تورو کارگردانی شده بود، چیزی به جز تکرار آنچه که در قسمت قبل رقم زده بود، به ارمغان نمی آورد. با توجه به اینکه شیفتگی به آثار مشابه نظیر سری فیلمهای « ترنسفورمز » با خوشحالی در حال به پایان رسیدن است، سخت است که بتوان تصور کرد مخاطبین به دنبال تماشای درگیرهای بیشتری بین ربات های CGI در ابعاد غول پیکر هستند، حتی اگر « حاشیه اقیانوس آرام» به دنبال بیرون راندن مارمولک های غول پیکر باشند!
بطور ذاتی مسئله احمقانه ای است که به تماشای مردان و زنان بالغی بنشینیم که در هوا به این سو و آن سو پرتاب می شوند و در در حال مشت زنی هستند، عین حال که لباس های اسپندکس تنگ به تن دارند! اما این دقیقا آن چیزی هست که اکثر صحنه های اکشن فیلم را شامل می شود و طی آن کادت ها کنترل ربات ها یا همان " Jaegars " را برای مبارزه با مارمولک های غول پیکری که " کایجو " نامیده می شوند هدایت می کنند.
داستان فیلم 10 سال پس از اتفاقات قسمت نخست رخ می دهد. جان بویگا ( که به نظر می ر سد راضی نیست تنها در یک مجموعه علمی - تخیلی دنباله دار حضور داشته باشد! ) در نقش جیک حضور دارد. پسر قهرمان قسمت نخست فیلم با بازی ادریس البا که خود را از عملیات نظامی کنار گذاشته تا به دنبال مسیر پر سود و منفعت در زندگی اش باشد. با اینحال جیک بار دیگر توسط خواهرش ماکو موری ( رینکو کیکوچی ) به خدمت فراخوانده می شود تا عضوی از نیروهای « PPDC » باشد. جیک خیلی زود در کنار لامبرت ( اسکات ایستوود ) ، دوستش و یک خلبان رقیب ( آندریا آرجونا ) که رقابت عاطفی دو مرد را رقم می زند و آمارا ( کیلی اسپاینی ) که یک هکر نوجوان است و جیگر خود را قطعات باقی مانده از مبارزه عظیم ساخته ، به مبارزات گوناگون می پردازد.
یکی از عنصر داستان اصلی فیلم شامل کمپانی تحقیق و توسعه چینی می باشد که سری جدید جیگر بدون سرنشین را تولید کرد کرده. یک برنامه تجاری که نیازی به گفتن نیست که قرار نیست به مذاق خلبانان خوش بیاید و آنها خیلی زود مجبور می شوند به مبارزه ای آخر الزمانی میان جیگر های سرکش و کایجوهای تازه بازگشته بروند. از میان شخصیت هایی که به این قسمت بازگشته اند می تواند به دکتر هرمن گالیب و دکر نیوت گیسلر اشاره کرد که بازیگران آن بام گارمن و چارلی دی هستند. این دو بار دیگر در نقش همکار لحظات دو نفره مختص به خودشان را به مانند قسمت نخست اجرا کرده اند.
این قسمت توسط استیون اس. دنایت ( کارگردانی سریالهای تلویزیونی « دردویل » و « اسپارتاکوس ) کارگردانی شده و بطور فزاینده ای شامل فیلمنامه کلیشه ای ، ضعف در شخصیت پردازی، دیالوگ های ضعیف و سکانس های اکشن گرافیکی بی ربط می باشد. کمتر از سه تدوین گر در این این پروژه حضور داشته اند و شما این احساس را تجربه خواهید کرد که آنان هرگز با یکدیگر صحبت نکرده اند! البته این دنباله یک ویژگی قابل احترام نیز دارد و آن اینکه مدت زمان آن 20 دقیقه کمتر از قسمت قبلی است؛ بطوریکه بتوانید آن را احساس کنید!
ناامید کننده است که جان بویگا را در حالی ببینید که بازی او در « دیترویت » چشمگیر بوده اما از جایگاه اخیر خود استفاده نمی کند تا به سراغ موارد چالش برانگیزتری برود. ایستوود قطعا می تواند خواسته های فیزیکی قهرمانانه نقش خود را برآورده نماید اما حالا او بسیار شبیه به پدرش شده و به نظر می رسد که بتوانیم او را در بازسازی فیلم « هری کثیف » شاهد باشیم. بهترین بازی فیلم توسط اسپانی رقم خورده که این اثر نخستین تجربه بازیگری او محسوب می شود.
فیلم برگرفته از داستان «نوح» است که در آن کل جهان قرار است به زیر آب برود و در این میان شخصی به نام «نوح» (راسل کرو) کشتی بزرگی را میسازد و از تمامی حیوانات یک جفت را سوار میکند تا مانع منقرض شدن نسل آنها شود...
«بتمن» (وال کیلمر) به کمک یک روانشناس (نیکل کیدمن)، و «رابین»، که یک آکروبات سیرک است، به نبرد با «دو چهره» (تامی لی جنز) و «ریدلر» (جیم کری) می رود...
بیست سال پس از رویدادهای انقلابهای ماتریکس، نئو در ظاهر عادی تحت هویت اصلیاش به عنوان توماس اندرسون در سان فرانسیسکو زندگی میکند و یک روانشناس به او برای مقابله با چیزهای عجیب و غریب و غیرطبیعی که او گاهی اوقات میبینید قرصهای آبی تجویز میکند. او همچنین با زنی آشنا میشود که به نظر میرسد ترینیتی باشد، اما هیچکدام یکدیگر را نمیشناسند. با این حال، نسخهٔ جدیدی از مورفئوس قرص سرخ را به او پیشنهاد و ذهنش را دوباره به دنیای ماتریکس باز میکند، دنیایی که در سالهای پس از آلودگی اسمیت امنتر و خطرناکتر شدهاست؛ نئو به گروهی از شورشیان میپیوندد تا با یک دشمن جدید مبارزه کند...
داستان در مورد چهار برادر جهش یافته لاکپشتی است. لئوناردو ، رافائل ، داناتلو و مایکل آنجلو. چهار برادر توسط استادشان اسپلینتر آموزش دیده اند و حالا میخواهند در برابر دشمنشان شردر از شهر محافظت کنند.
بر اثر آزمايش هاي اتمي فرانسوي ها و غرق شدن يک کشتي عظيم ژاپني در اقيانوس آرام، رد پاي موجودي غول آسا در پاناما پديدار مي شود. کمي بعد موجودي غول آسا، «گودزيلا» وارد نيويورک مي شود و پس از آن که مورد حمله ي نيروهاي ارتش قرار مي گيرد و زخمي مي شود، «دکتر نيکو» (برادريک) مقداري از خونش را آزمايش مي کند و در مي يابد تخم ريزي کرده است.
«لارا کرافت» (جولی) با تشکیلاتی به نام «ایلومیناتی» درگیر می شود که رهبرشان «پوئل» خبیث (گلن) در پی به چنگ آوردن یک شیء باستانی است که قابلیت کنترل زمان و حتی مرگ را دارد. «لارا» به یاری گروه خود که به پیش رفته ترین ابزارهای تکنولوژیک مجهزند، برای یافتن آن شیء به غریب ترین نقاط کره ی زمین سفر می کند...
زمانی که "کالوم لینچ" (مایکل فاسبندر) خاطرات جد خود "آگولار" را مرور می کند و متوجه مهارت های یک استاد قاتل می شود، در می یابد که خود او نیز یکی از نوادگان حزب مخفی "آدمکش ها" می باشد...