«آیزاک دیویس» (آلن)، روشنفکر نیویورکی از بابت رابطه اش با دختری بسیار کم سن تر از خود به نام «تریسی» (همینگوی) احساس گناه می کند از طریق دوستش «ییل» (مورفی)، با «مری» (کیتن) آشنا می شود که زنی دوست داشتنی است اما فقط نقش روشنفکران را خوب بازی می کند…
بنام خالق هنر و ادب *
با درود فراوان به شما فیلم دوستان عزیز، کاربران سایت نایت مووی و با عرض تشکر از عوامل سایت بابت زحماتشون و قرار دادن فیلم و سریال ها و...
امروز هم این لطف و فرصت نصیب ما شد تا با هم بیایم مروری بر روی یکی از دراماتیک ترین و درام ترین درام ها یعنی فیلم منهتن خدمت شما باشیم طبق رسوم گذشته یکم درمورد ساخت فیلم بحث کنیم.
اول اینکه چرا اسمش منهتن هست؟ خب این علاوه برو نوع داستان و فیلمنامه فیلم تا حدی هم ممکنه برگرده به کارگردان و همچنین بازیگر فیلم یعنی وودی آلن بزرگ که همگی اونو بدلیل خلق آثار فول درام و دراماتیک و ملودرام و طنزو کمدی میشناسند بعضی ها هم به اون لقب استاد رمانتیک و دراماتیک میشناسن چون توی اثارش تونسته توی خلق چنین سبک هایی موفق عمل کنه.
خب داشتیم میگفتیم به وودی الن برمیگرده این قضیه بله درسته چونکه وودی الن خودش زاده منطقه بروکلین توی نیویورک هست و طبق خیلی از مصاحبه هاش روی نیویورک(با لقب پایتخت دنیا) تعصب و علاقه قلبی خاصی داره.
خب فیلم منهتن در سبک درام،رمانتیک(دراماتیک)،کمدی در 25 آوریل سال 1979 به نویسندگی و کارگردانی و همچنین بازیگری وودی آلن(با دریافت 4 جایزه اسکار) به عمل اومد از دیگر بازیگر ها میتوان به دیان کیتون( با دریافت 1 جایزه اسکار) و همچنین بازیگر فقید مرلی استریپ(با 3 جایزه اسکار) که البته نقش اصلی و مکمل نداره و در قسمت هایی از سکانس ها ما اونو میبینم حضور داره.
با اینکه فیلم جذاب بود و قوی کارکرده بود اما شاید بشه گفت نتونست اوطور که باید میبود خیلی خوب توی IMDb ظاهر نشد و با دریافت نمره 8 توسط IMDb و دریافت نمره خیلی خوب 83 توسط منتقدین و با نامزد شدن برای 2 جایزه اسکار، توی جایگاه خوبی قرار بگیره.
خب بریم سراغ نقد فیلم:
اگر با کار های وودی آلن آشنا باشید حتما میدونید که فیلماش با بقیه درام ها فرق داره و هر جوری هست هر بار اونو با بقیه اثر ها متمایز میکنه و فیلمنامه هاش گرایشی واقع گرایانه و معدود مواقعی کمال گرایانه هست و طوری که ضرباهنگ فیلم رو با فیلمنامه هماهنگ و طراحی دکوپاژ رو موضوعش هماهنگ میکنه که باعث میشه یک اثر خلاق و تاثیرگذار و جذاب رو شاهدش باشیم.
یکی از همین نکاتی که براتون ذکر کردم مربوط میشه به هماهنگی میان ضرباهنگ فیلم با تم سیاه سفید فوق العادش. همه اکثرا نیویورک رنگی رو دیدین اما نیویورک سیاه سفید چی؟! اول بزارید درباره ضرباهنگ بگیم.ضرباهنگ یعنی چی؟ ضرباهنگ در واقع یکی از جلوه های مهم فیلم و از عناصر اساسی فیلم سازی هست که به مجموع فیلنمامه تدوین طراحی صحنه ها و دیالوگ و شخصیت پردازی کاراکتر ها و .. میشه. اینو با مثال میگم مثلا ما یک فیلمنامه با ژانر درامی اروم داریم اگر ضرباهنگ فیلم سریع باشه روند داستانی سریع و دیالوگ ها خسته نباشه در نتیجه ضرباهنگ رفیلم با فیلمنامه و ژانر اون در تناقض هست و هماهنگی نداره و باعث افت کیفیت و کاهش جذابیت و در نهایت خسته کننده و کسل کننده شدن فیلم برای مخاطب میشه.
توی منهتن ضرباهنگ فیلم گاه گاهی عاشقانه با روند احساسی با مضمون رمانتیک گاه گاهی درام با روند آهسته و خسته و گهگاهی هم ضرباهنگ سریع با مضمون کمدی بودن داره پس فیلم دارای ضرباهنگ متنوعی است و یکنواخت نیست و مجموع این ضرباهنگ ها میشه نوع روند داستانی فیلم و تلفیق این چنین ضرباهنگ با تم فوق کلاسیک سینماتیک یعنی سیاه سفید جذابیت فیلم،گیرایی اون و تاثیر گذاری و در نهایت جذابیت اون رو چندین برابر میکنه. شما تصور کنید وقتی که فیلم توی صحنه درگیری های احساسی قرار میگیره نوع زوم کردن دوربین موسیقی پشت صحنه آروم و متالیکا و دیالوگی که کاراکتر با صدای خسته و خش دارش داره بیان میکنه با تم سیاه سفید چقد شاهکار میشه، واقعا خلق همچین صحنه ای چقدر میتونه توی جذابیت و تاثیرگذاری فیلم موثر و حائز اهمیت باشه...؟!
در پی بحثمون که درباره هماهنگی ضرباهنگ بود میرسیم به یکی از مهم ترین عناصر فیلم یعنی شخصیت پردازی فیلم، گفتیم که ضرباهنگ چیه پس نتیجه میگیریم که شخصیت پردازی زیر مجموعه و یکی از تاثیر گذار ترین عناصر ضرباهنگ هست که به شدت با جزئیات به اجرا در اومده و خیلی خوب تونسته ویژگی های نهان و پنهان کاراکتر هارو با راه رفتن ها با حرکت چشم ها با بازی با دست ها با نحوه گفتتن دیالوگ ها و مونولوگ ها به بیننده منتقل کنه برای مثال وقتی شما یه شخصیت رو میبینید که در حرف زدن مشکلی داره یا سریع حرف میزنه یا موقع حرف زدن مدام با انگشتش سرش رو میخارونه یا تند تند نفس میکشه شما میفهمید این شخصیت دارای درگیری های احساسی لفظی و کلامی و تا حدی وسواسی هست و یا شاید در برقرای ارتباط با دیگران دچار مشکل باشه که شخصیت پردازی منهتن فوق العاده به عمل اومده و شما میتونید به دقت در نحوه برخورد و Reaction شخصیت ها و خط فکری اونارو بشناسید و خصوصیت و اضطراب های اونارو تا حدی درک کنید که نشون میده شخصیت پردازی فیلم سنجیده و با اهمیت دادن به جزئیات اون به عمل اومده.
وجود تم سیاه سفید که یکی از نکات جلوه بصری و مربوط به بخش فیلمبرداری هست رو کمی بهش اشاره کردیم اما منهتن فقط به زوم کردن بر روی شخصیت های فیلم نیست که شما مجبور باشید فقط قیافه های کارکتر هارو ببینید تنوع در فیلمبرداری و یکنواخت نبودن زوایای فیلمبرداری و همچنین فیلمبرداری خلاقانه با هدف ایجاد جلوه بصری بی نظیرش از دیگر نکات قابل ذکر فیلم هست اگر بخوام مثال بزنم اسپویل میشه و واقعا دلم نمیاد اسپویل کنم چون وقتی خودتون باهاش مواجه میشید حس و حال دیگه ای بهتون منتقل میکنه.
اما دوربین همواره در حرکت هست و ثابت نیست و میشه شیطنت فیلمبردار رو توی بازی کردن با چشمای مخاطب تشخیص داد، به ویژه زوایای فیلمبرداری واقعا هنری کار شده و واقعا تفاوت داشتنش با سایر فیلم ها میشه تشخیص داد و میشه متوجه متمایز بودن اون شد.
میرسیم به بخش مهم یعنی هدف فیلم همه میدونیم هر فیلمی هدفی داره و توی پایان فیلم مفهوم واقعی خودش رو مشخص میکنه در واقع همون نتیجه گیری توی انشاست که اگه نباشه باعث کاهش نمره میشه!
فیلم های درام و دراماتیک وجود یک پایان مفهومی و عمیق لازمشون هست و بدون اون هر چقدر که در بخش های دیگه خوب کار کرده باشه اما پایان اون یه سرو گردن ازش بالاتره پس ما باید انتظار یه پایان عمیق رو داشته باشیم از فیلم،منهتن یک درامی بی نظیر و ارام با روند داستانی نسبتا آرام و گهگاهی به ته مزه کمدی و کنایه های طنز آمیز و همچنین یک فیلم رمانتیک با درگیری های عاشقانه و احساسی و صحنه های نظیر اون هست (که حتما در موردش در بخش بعدی صحبت میکنم)
میشه گفت یکی از اصلی ترین هدف فیلم تعریف عشق واقعی هست هست و معیار های واقعی بودن و درست بودن اون که به درستی اون رو نشون داد و پایان خیلی زیبا و تاثیر گذاری داشت و مفهوم واقعی عشق رو به بیننده منتقل کرد و نشون داد خیلی ها کنار ما هستن که به ما اهمیت میدن اما ما چقدر بی توجه هستیم نسبت به عشق واقعی و خالص اونا و به زرق و برق اطرافمون روی میاریم و... در ساده ترین کلام میشه گفت فیلم با این پرسش عشق چیست شروع میشه و با پایان مفهوم گونش جواب رو میده.
در مورد قسمت رمانتیک و درامتیک فیلم البته ما بیشتر درمورد رمانتیک بودن اون صحبت میکنیم، تعریف واقعی رمانتیک در واقع خلق صحنه های عاشقانه و درگیری های احساسی-عاشقانه هست که در منهتن در عین سادگی به اجرا در اومده ولی با این حال تونسته در همون حد خودش تاثیرش رو احساس کنیم و از دیگر نکات قوی و مهم فیلم به شمار میاد.
نوبتی هم باشه نوبت نقاط ضعف فیلم هست که همیشه برای هر منتقد سخته که بخواد فیلمی رو که ازش لذت برده نقاط ضعفش رو بیان کنه هر چند که بیان کردنش از علاقش به اون فیلم کم نمیکنه چون صحیح تر اینه که فیلم رو با نقاط ضعفش هم دوست داشت.
از نقاط ضعف در فیلم میتونیم به کمبود شخصیت اشاره کرد هر چند این مربوط به فیلمنامه میشه اما فیلم حول محور 4 شخصیت میشه گفت وجود داره و تمرکز و فوکوس بیشتری بر روی این 4 شخصیت کرده این باعث شده تا بتون توی شخصیت پردازی اون 4 شخصیت کلیدی سنگ تموم بزاره همونطور که در بالا عرض کردم اما ای کاش دیگر شخصیت های فیلم رو هم تا حدی قابل احساسی دخالت میداد اما با اینحال با اینکه اینجا در کمبود شخصیت هست تونسته توی شخصیت پردازی، شخصیت پردازی کامل و جامع و عمیقی رو داشته باشه.
از دیگر نقطه ضعف که البته جنبه پیشنهادی داره تا انتقادی اینه که پایان فیلم کمی سریعتر از انتظار رقم میخوره که البته اکثر وودی آلن دارای زمان نجومی نیستن و نمیشه اینو ازش ایراد گرفت و شاید همین روش منحصر بفردش هست که تابع قانون مشخصی نیست و به دلخواه تغییرات رو در فیلمش اجرا میکنه البته شاید پایان سریع نشون دهنده این باشه در عشق زمان مفهومی ناشناخته وتعریف نشده ای باشه و در عشق سریع بودن هم خیلی دیر هست! یک مفهوم پارادوکس گونه در هر صورت نکته ای خیلی مهم نیست که بخوایم روی اون فیلم رو قضاوت کنیم و نقاط قوت فیلم خیلی از نکات ضعفش رو کمرنگ کرده.
در پیشنهاد اخر و جمع بندی کلی حتما بهتون پیشنهاد میکنم که تماشای دیدن فیلم رو از خودتون نگیرید درسته که نمره ی خیلی شاهکاری دریافت نکرده اما بی شک یکی از بهریتن فیلم های دراماتیک و رمانتیکی هست که قبل از مرگ باید دیدش و ارزش دیدن داره این فیلم ، بی شک اثار وودی آلن ارزش دیدن و چند بار دیدن رو هم داره.
امیدوارم براتون مفید واقع شده باشه
در پناه ایزد هنر دوست
AW
تایتانیک، قصه عاشقانهی دو جوان از طبقات اجتماعی متفاوت است که در سفر افتتاحیهی بزرگترین کشتی جهان با هم آشنا میشوند. رز، دختری جوان و اشرافی، برای فرار از یک ازدواج اجباری، خود را به دریا میاندازد و توسط جک، یک هنرمند فقیر و سرزنده نجات مییابد. با وجود مخالفتهای اطرافیان، عشق بین این دو جوان شکوفا میشود؛ اما سرنوشت تلخی در انتظارشان است.
داستان فیلم دربارهٔ پسر ۱۸سالهٔ یتیم و فقیری ساکن بمبئی به نام جمال ملک است که در مسابقهٔ « چه کسی میخواهد میلیونر شود ؟ » شرکت کرده و موفق شده تا مرحلهٔ پایانی پیش برود ؛ همین باعث مظنون شدن پلیس به تقلب در مسابقه می شود و وی را دستگیر میکنند. بازرس پلیس به او میگوید به شرطی آزادش میکند که جمال داستان زندگیش را برای او تعریف کند…
داستان فیلم حکایت عجیب بنجامین باتن ، داستان پیرمردی بنام بنجامین ( براد پیت ) است که در سن 80 سالگی انگار دوباره متولد می شود و سنش هر سال کاهش می یابد تا دوباره به سنین جوانی می رسد .او در سن 80 سالگی عاشق دختر بچه ای بنام دیزی (کیت بلانشت ) می شود و هنگام که دوباره به سن جوانی می رسد رابطه عاطفی شدیدی با او دارد …
فیل (مورای)، گزارشگر هواشناسی تلویزیونی اهل فیلادلفیا با نارضایتی به شهر کوچکی می رود تا مراسم سالانه ی روز معروف دوم فوریه را پوشش دهد. صبح روز بعد از خواب بیدار می شود و در می یابد که بار دیگر دوم فوریه است. این اتفاق مرتبا در روزهای بعد هم رخ می دهد…
داستان فیلم در زمان آینده در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد. تئودور « خواکین فونیکس » مرد میانسالی است که شغلش نوشتن نامه های عاشقانه از طرف افراد متقاضی به نامزدشان است. تئودور نامه های عاشقانه را به خوبی نگارش میکند ، گویی که عاشق ترین فرد روی زمین است. اما وی در زندگی شخصی خودش چندان موفق نیست...
چاک نولند یکی از کارمندان شرکت پستی فدکس است که در حین یک پرواز چارتر ، هواپیمایش در جنوب اقیانوس آرام سقوط می کند . چاک خودش را به یک جزیره دور افتاده می رساند . نامزد و همکاران چاک پس از مدتی جستجو فکر می کنند چاک مرده و بنابر از جستجو دست می کشند اما …
داستان فیلم در زمان حال و در شهر لس آنجلس روایت میشود، و دربارهٔ رابطهای عاشقانه میان سباستین (رایان گاسلینگ) یک پیانیست جاز، و میا (اما استون) هنرپیشهای آرزومند است...
«ویکتور ناورسکی» از یکی کشورهای اروپای شرقی تازه به نیویورک آمده است. دقیقا در همین زمان کشور او به سبب اختلالات و جنگ از بین می رود. از این رو ویکتور کسی است که هیچ کشوری ندارد، و از سوی امریکا قابل شناسایی نیست. به همین خاطر از ورود او به امریکا جلوگیری می شود، و از طرف دیگر امکان دیپورت شدن به کشور خودش هم نیست، و باید تا مشخص شدن شرایطش در فرودگاه باقی بماند...