شارلوت، دختر ۱۲ سالهای که در خفا عنکبوتی با استعداد پرورش میداد، ناگهان با چالش بزرگی روبرو میشود. این موجود دوستداشتنی به سرعت به هیولایی غولپیکر و گوشتخوار تبدیل میشود و شارلوت باید با واقعیت تلخی در مورد حیوان خانگی خود روبرو شود و برای نجات خانوادهاش بجنگد.
وقتی سه خواهر پری، الیزابت، لیدی و مری، یک خانه شهری در نیویورک را از پدر و مادرشان به ارث میبرند، مسابقهای برای پیدا کردن یک مستاجر ثروتمند برای اجاره آپارتمان باغچهای آنها آغاز میشود تا بتوانند هزینههای وام مسکن، مالیات و تعمیرات را پوشش دهند
لیدی بعد از جدایی از دوست پسر قدیمیاش به آپارتمان جدیدی نقل مکان میکند و هر روز بیشتر از قبل احساس انزوا میکند، خصوصاً وقتی متوجه میشود مدیر ساختمان به او علاقهی بیش از حد نشان میدهد.
پس از گذشت سالها از ویرانی شهر شزورلک و پیروزی خارهای سرخ، سایه شومی بر جهان گسترده شد. یک نیروی شرور و قدرتمند، آرامآرام در حال شکلگیری بود و تهدیدی جدی برای تمام موجودات زنده به شمار میرفت. اما در این تاریکی مطلق، جرقههای امید نیز دیده میشد. قهرمانان جدیدی از دل این آشوب برمیخاستند تا با این تهدید تازه مقابله کنند و آینده جهان را رقم بزنند.
دو نفر از طریق یک اپلیکیشن دوستیابی با هم آشنا میشوند و تصمیم میگیرند آخر هفتهای را با هم بگذرانند. همه چیز عالی به نظر میرسد تا اینکه با بیدار شدن متوجه میشوند در یک کلبه محبوس شدهاند و هیچ راه فراری وجود ندارد.
کایل کینان در برنامهی طنز "چرت بعد از مرگ" به بررسی موضوعاتی همچون تحمل و بازشناسی ریشههای خود با طنز خودآزارانه میپردازد. در این برنامه، خوشبینی محتاطانه و امید خودآگاهانه موج میزند.
داستانِ فیلم، حول محورِ رابطه عاشقانهی بانی و کلاید در تگزاسِ دورانِ رکودِ بزرگ میچرخد. این رابطه، به سرعت به یک زندگی جنایی تبدیل شده و این دو عاشق، به یکی از معروفترین خلافکارانِ تاریخ آمریکا تبدیل میشوند.
هنگامی که شهر زیر آب "بیکینی باتم" به طور ناگهانی از اعماق اقیانوس بیرون کشیده میشود، "سندی چییکس" و "اسفنجی مکعب" سفری را به ایالت تگزاس، زادگاه سندی، آغاز میکنند. در این سفر، آنها با خانواده سندی ملاقات میکنند و وظیفهای خطیر بر عهدهشان گذاشته میشود: نجات "بیکینی باتم" از دست یک مدیر عامل شرور.
زمینهای گرفتار در یک دنیای کوچک، با نابودی توسط ضد مانیتور روبرو هستند. زمان از هم میپاشد و قهرمانان گذشته را برای کمک به لیگ عدالت در برابر شر مطلق، گرد هم میآورد. فداکاری آنها ممکن است منجر به پیروزی شود.
گروهی از افراد مشهور در شبکههای اجتماعی، سفری ماجراجویانه به عمارتی قدیمی و ترسناک دارند که گفته میشود محل تجمع یک گروه شیطانپرست بوده است. آنها تمام لحظات این سفر را به صورت زنده برای دنبالکنندگان خود به نمایش میگذارند.
برنده 1 جایزه ساعات پربیننده همچنین نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
ویکتور فرانکنستاین» (برانا) تحت تأثیر تجربه های استادش، «والد من» (کلیز)، دچار وسوسه ی چیرگی بر مرگ می شود. وقتی ولگردی (دنیرو) «والدمن» را می کشد و به دار آویخته می شود، «ویکتور» مغز «والدمن» را در سر جنایتکار قرار می دهد و موفق می شود او را به زندگی بازگرداند…
داستان در تابستان سال ۱۹۹۱ و در یک منطقه روستایی در غرب ماساچوست رخ میدهد. لاسی، دختربچهای یازده ساله، روزهای خود را در خانه و در دنیای خیال میگذراند. اما با ورود سه مهمان جدید به زندگی آنها، آرامش خانه بر هم میخورد و همه توجهها به سمت مادرش، جانت، جلب میشود.