لهمبر در زندگی عادی دروغ میگوید و به دروغگو تبدیل میشود. پدرش که از فعالیتهای شیطنت آمیز او خسته شده است، تصمیم میگیرد او را به لندن بفرستد. او عاشق جینی میشود. بالاخره بعد از اینکه جینی او را ترک میکند، تصمیم میگیرد به یک مرد عاقل تبدیل شود...
ویجی کومار، فوق ستاره بالیوود، نیاز به دریافت گواهینامه رانندگی جدید از افسر RTO، اوم پراکاش آگاروال، یکی از طرفداران سرسخت ویجی دارد. یک سوء تفاهم به یک دشمنی تبدیل می شود که در تمام کشور پخش می شود...
یک برخورد اتفاقی بین دو غریبه، روهان و ریت، آنها را به بازدید از زادگاه ریت در راجستان می فرستد، جایی که آنها راز قدیمی را کشف می کنند که منجر به وحشت می شود...
ویرا، یک زن جوان ، از یک اسلحه خانه معتبر دزدی می کند. ارجن، وارث مغازه، او را تعقیب می کند و عاشق او می شود. ویرا از ارجن می خواهد که رابطه شان را مخفی نگه دارد، اما ارجن از این درخواست ناراحت می شود و باعث پیچیدگی در رابطه آنها می شود...
کاپیل شرما، بازیگر و کمدین هندی، در توییتها و مصاحبههای خود، از تجربیات شخصی و احساسات خود به صورت طنزآمیز میگوید. او از ترسها، شکستها و موفقیتهای خود نمیترسد و با این کار به دیگران کمک میکند تا با چالشهای زندگی روبرو شوند...
یک پیک موتوری به نام سوبه به دختری به نام دوشارا علاقهمند میشود. اما زندگی آنها زمانی که اتفاقات غیرمنتظرهای رخ میدهد، تغییر میکند و آنها را به دنیایی آشفته میکشاند...
دارما با سبک زندگی منفی و تنهایی خود در رکود گیر کرده است و هر روز را در آرامش تنهایی خود می گذراند. توله سگی به نام چارلی وارد زندگی او می شود و دیدگاه جدیدی نسبت به او می دهد...
داستان این فیلم در یدورولانکا اتفاق میافتد و به بررسی اخلاقیات افراد در دوران پارانویای پایان جهان در 21 دسامبر 2012 میپردازد، برخی نشاندهنده امید و اشتیاق هستند در حالی که برخی دیگر نشاندهنده افراد حسابشدهای هستند که میخواهند از ترس سود ببرند...
آراو، بوشان و سونیل به طور تصادفی در دستان دو گانگستر ، بابا و لئونا قرار می گیرند. پایان دادن به یک کار غیرممکن به قیمت یک روح بی گناه به مسابقه ای با زمان تبدیل می شود...