ویلبور گری، نویسنده داستانهای وحشتناک، به راز هولناکی پی میبرد: گربهها موجوداتی ماوراء الطبیعه هستند که در واقع دنیا را اداره میکنند. او در تلاش ناامیدانهای برای اینکه دیگران را به باور خود وادار کند، سه داستان از وحشتهای گربهسانان را بیان میکند...
بیل، دن، دیانا و جیمی، چهار موتورسوار هستند که برای پیدا کردن گنج به کوهستان ویسکی رسیده اند، آنها در جنگل درگیر یک باند فروشندگان مواد مخدر می شوند...
لیا و تینا دو دختر زیبا هستند که با هم آشنا می شوند و متوجه می شوند که شباهت های زیادی با هم دارند. آنها هر دو جوان، زیبا و خشمگین هستند، بنابراین تصمیم میگیرند به رم بروند تا کمون نازاریوتا را پیدا کنند،
گروهی از وارثان احتمالی در یک خانه قدیمی و ترسناک دور هم جمع میشوند تا بفهمند کدامیک از آنها ثروت هنگفتی را به ارث خواهد برد. بعداً، آنها متوجه میشوند یک دیوانه آدمخوار (یا دیوانهای که گوشت میدَرَد) آزاد شده است.
این فیلم اساساً وسیله ای برای بازیافت فیلم های از فیلمساز ترسناک برجسته برزیل، خوزه موجیکا مارنس است. شخصیت او اغلب با شخصیت محبوبش "زه دو کایه" یکی می شود. کلیپ ها از سکانس های رویای سورئال مارک تجاری مورد علاقه مارنس در فیلم هایی مانند "امشب در جسد تو تجسم خواهم یافت" گرفته شده اند...
گروهی از سربازان به طور تصادفی خدمتکار دراکولا و سگ شکاری او زولتان را در حین حفاری آزاد می کنند. آنها به سفری می روند تا آخرین نواده کنت بزرگ را پیدا کنند و دوباره با او ارتباط برقرار کنند...
در حالی که یک گروه کوچک فیلمبرداری در حال فیلمبرداری یک فیلم ترسناک کم هزینه در خانه ای در جنگل هستند، خطوط بین واقعیت و تخیلی شروع به محو شدن می کنند و فیلم کم کم به یک فیلم «انفاق» تبدیل می شود...
«پیتر سندزا» (داگلاس) که برای یک مؤسسه ی سری دولتی در زمینه ی تحقیق در موضوع های روانی کار می کند، هم راه پسرش «رابین» (استیونز) مورد حمله ی گروه های تروریستی قرار می گیرد. خیلی زود مشخص می شود که این حمله زیر سر دوست وهم کار «سندزا»، «چایلدرس» (کاساوتیس) بوده که می خواهد با به کار گرفتن قدرت تله پاتیک «رابین» به اهداف خبیثانه ی خود برسد...
"جنیفر" نویسنده است که بر روی یک کتاب جدید کار می کند و برای به پایان رساندن آن به مکانی در خارج از شهر می رود.او کلبه ای در خارج از شهر اجاره می کند اما این کار او توجه چند مرد محلی را جلب می کند.آنها به "جنیفر" در دهکده حمله می کنند.پس از این حمله او که بهبودی خود را بدست آورده شروع به انتقام گیری می کند...