بعد از جنگ جهانی دوم، جو گری، یک کهنه سرباز جنگی و عضو سابق مافیا، تصمیم میگیرد زندگی سالمی داشته باشد. اما این تصمیم باعث ناراحتی عمویش میشود که رئیس مافیای نیویورک است. عمو از این میترسد که جو پیش از حضور در دادگاه بزرگ، علیه او و سازمانش شهادت دهد.
کاپیتانی سختگیر، حین بررسی تیراندازی به پلیس، به نقشه سرقت بانک پی میبرد و برای حل پرونده، از روشهای غیراصولی نیز استفاده میکند. او همزمان به کارهای روزمره و پروندههای مهم رسیدگی میکند.
مردی که سابقه زندان دارد، مامور میشود تا به صورت مخفیانه به آلمان نفوذ کند و به پلیس در دستگیری جاعلان بینالمللی کمک کند. این جاعلان برای حفظ کار خود حاضر به انجام هر کاری هستند و او باید انتقام دوستش را نیز از آنها بگیرد.
دانشمندی که راهی برای افزایش عمر پیدا کرده است (او 120 سال دارد) در دوراهی قرار می گیرد: او عاشق شده است و همچنین کشف کرده است که اگر غدد جدیدی به دست نیاورد، می میرد.
در شهر سادنلی ، سه خلافکار خانواده بنسون را در خانهی خود، در بالای تپهای نزدیک ایستگاه راهآهن، گروگان میگیرند تا رئیسجمهور ایالات متحده را ترور کنند...
یک ولگرد با جعل هویت فردی همنام، پول موجود در یک حساب بانکی قدیمی را به جیب میزند. اما دیری نمیگذرد که خود را در معرض خطر انتقام پسر شریک سابق پدرِ فردِ مقلد میبیند، کسی که به خاطر کلاهبرداری پدرش، راهی زندان شده بود.
یک متخصص الکترونیک سیستمی پیچیده برای رئیس تبهکار خود ساخته و پس از کشته شدن رئیس عملیاتهایش را به عهده می گیرد. حرص و طمع او را در راه خطرناکی قرار می دهد و...
پس از اینکه تریتون، ذهنپرداز صحنه ساختگی، بهطور مرموزی به قدرتهای فراطبیعی پیششناخت دست مییابد، میترسد و عمل خود را رها میکند تا در گمنامی زندگی کند...
"جان بلندیش" صد میلیون دلار می ارزد. تنها دختر او به زودی با "فاستر هاروی" ازدواج خواهد کرد. اما سردی او موجب ایجاد مشکل با "هاروی" شده است. یک خلافکار خرده پا از ازدواج شبانه آنها با خبر شده و تصمیم می گیرد به آنها دستبرد بزند...