عكاسى خرده پا به نام « لوك شانن » ( كيتن ) به تشويق محبوبهاش، « سلى » ( دى )، يك دوربين فيلمبردارى تهيه میكند. اما طرز كار دوربين را به درستى نمیداند و نخستين فيلمهاى خبرى كه فيلمبردارى میكند، بر اثر خرابكارى ميمونى كه همراه او است مورد تمسخر همگان قرار میگيرد.
"جک ساندرز" و "باب کوربی" دو بوکسوری هستند که با عشق "نلی" زندگی می کنند."جک" و "نلی" با هم ازدواج کرده اند اما زندگی مشترکشان به مشکل برخورده و "نلی" برای آرامش به سراغ "باب" می رود
یک زندانی (یانینگس) که در آستانه آزادی است، سرگذشتش را برای رئیس زندان تعریف میکند: نام مستعارش “رئیس هولر” و در کار نمایش و سرگرمی بوده است. روزی دختری شهرستانی (دپوتی) را نزدش میآورند که میخواهد بهعنوان رقصنده کار کند. “هولر” با آنکه همسر و فرزند دارد، به دختر دل میبازد و با هم فرار میکنند. آن دو بهعنوان آکروباتباز در سیرک بهکار میپردازند و با آکروباتباز دیگری بهنام “آرتینلی” (وارد) گروهی سهنفره را تشکیل میدهند. پس از مدتی، “رئیس” به خیانت دختر پی میبرد و نفر سوم را میکشد و به زندان میافتد…
"جیمی شنون" در آستانه ورشکستگی قرار دارد اما وکیل پدربزرگش اعلام می کند ارثیه ای هفت میلیون دلاری برای او به جای گذاشته است. برای بدست آوردن پول او باید تا 7 عصر بیست و هفتمین تولدش ازدواج کند...
مردی پس از سفری به خانه خود باز می گردد. در میانه راه او عاشق زنی جوان می شود. تنها مشکل اینجاست که خانواده زن قسم خورده اند همه اعضای خانواده مرد را به قتل برسانند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین دریافت 1 جایزه دیگر.
در سال 1820، پسر یک نجیب زاده کالیفرنیایی از اسپانیا به خانه خود بازمی گردد اما متوجه می شود که سرزمینش تحت دیکتاتوری سختی قرار گرفته است. از یک سو او خود را به عنوان مردی احمق جلوه داده در حالیکه در طرف دیگر او مبارز نقابدار "زورو" است...
گوژپشت ناقوس زن کلیساى نتردام ، « کازیمودو » ( لاتن ) ، به دخترى کولى به نام « اسمرالدا » ( اوهارا ) دل مىبندد. در حالى که کشیش کلیسا ( میچل ) به « اسمرالدا » نظر سوء دارد و به خاطر حسادت به افسرى ( مارشال ) که مورد توجه دختر است ، او را زخمى مىکند و گناهش را به گردن دختر مىاندازد.
برنده 3 جایزه اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
زنى شهرى ( ليوينگستن ) كه براى تعطيلات به روستا آمده، مرد دهقان متأهلى ( اوبراين ) را اغوا میکند و سپس مى كوشد او را به كشتن همسرش ( گينور ) و آمدن به شهر تشويق كند...
زن مرموزی به نام "جین یونگ" وارد زندگی وکیلی به نام "سیون وون" که حافظه خود را از دست داده می شود . او عاشق جین یونگ می شود بدون این که از گذشته خود خبری داشته باشد . اما طی اتفاقاتی حافظه سیو وون در حال بازگشت است و ..
داستان در طی سال های ۱۹۳۰ و در پی اشغال کره جنوبی توسط ژاپن است. داستان فیلم زندگی جانگ سویول را دنبال می کند که یک گیسانگ هست و آرزو دارد بهترین خواننده بشود …
یک دختر پولدار به نام "آرچی" که پدرش یک سیاستمداره قدرتمند است، عاشقه یک پسره باهوش "پارشیا" ولی از قشر پایین و فقیر جامعه می شود ، اوایل رابطه آن ها به صورت مخفیانه بود ، که کم کم رابطه آن ها آشکار شد ، داستان از آنجان شروع میشود که برادر "آرچی" باعث اختلافاتی میان آن ها میشود و ..