داستان فیلم در مورد چهار نفر به نام های (Pandi, Murugan, Afsal , Kumar) می باشد ، آنها در فروشگاه مواد غذایی کار میکنند ، روزی پلیس به محل کار آن ها رفته و بدونه هیچ دلیلی آنها را دستگیر و به زندان میفرستد و در انجا مورد شکنجه و اعتراف برای جرم و جنایت قرار میگیرند ، آن سه نفر که هنوز از ماجرای خبری ندارند و نمیدانند که برای چه شکنجه میبینند و تمام امیدشان را از دست داده اند ، یک پلیس آشنا در محل زندگی شان به کمک آن ها می رود...
خانم نیروپوما که از یک خانواده متوسط در چنای هست برای ادامه تحصیلات عالیه به آمریکا میرود و آنجا با یک استاد رقص آشنا میشود و با هم ازدواج میکنند و زندگی خوب و آرومی رو شروع میکنند.اما بعد از ۳ سال زندگی مشترک نیروپوما تصمیم میگیره از شوهرش جدا بشه و دنبال یک مدرک میگرده برای جدایی.برای همین یک کاراگاه استخدام میکنه که مدرکی از شوهرش پیدا کنه اما این کار باعث میشه تمام رازهای شوهرش براش آشکار بشه و ...
لینگسان، که زمانی یک بدنساز و مدل خوشتیپ بوده، تبدیل به یک گوژپشت تغییر شکل یافته می شود. حال او به دنبال گرفتن انتقام از افرادی است که او را به این روز انداخته اند و زندگی اش را نابود کرده اند...
شیکارسیباری نام یک مهندس رایانه و متخصص بازیهای رایانهای است. پسر وی پرتیک هم به این بازیها بسیار علاقمند است. پرتیک معتقد است که شخصیتهای شرور بازیهای رایانهای، نسبت به قهرمانان این بازیها موجودات جذابتری هستند،اما پدرش معتقد است که این درست نیست و در نهایت هم همیشه خیر و نیکی بر پلیدی پیروز میشود. او برای اینکه این موضوع را به پسرش ثابت کند یک موجود رایانهای شریر به نام راوان را ابداع میکند که در این بازی در برابر قهرمان میجنگد …
این فیلم زندگینامهای، داستان چینتاکیندی مالشم، برندهی افتخارآمیز پدم شری و مخترع دستگاه پیشرفتهی ASU که به صورت خودکار نخ را برای تولید شال و روسری آماده میکند، را روایت میکند.
پسری یتیم توسط یک خانواده ی ثروتمند بزرگ میشود ولی این خانواده گذشته ی تاریکی در جنگ با گروهی داشته و اکنون پسرک وظیفه ی خود را دفاع از خانواده ای که او را بزرگ کرده است میداند...
بالا راجو ، خان روستایشان است که با همسر زیبایش زندگی میکند و دارای دو پسر به نام های چاندراسکر رائو و بنگاری و دو دختر است . او به چاندراسکر کمک می کند که دکتر شده و یک درمانگاه محلی بسازد ...