روایت داستان یک روز از زندگی یک خانواده است که علیرغم مشکلات مالی درگیر برگزاری مراسم آبرومند خواستگاری دخترشان هستند و خانه ویلایی آنها در گرو بانک بوده و پدر برای رفع مسائل مالی پسر بزرگتر گرفتار است …
در برخی نوشته های تاریخی آمده که شاه بائینانگ در حال گذشت از تنگه مالاما بود که به آیوتابا حمله کند و سپس بعد از یک جنگ طولانی مدت شاه آیوتابا با آن همه عظمتش شکست می خورد ولی چرا؟ به خاطر ارتش مخصوص بئینانگ به نام “مرگ سیاه” …
مادر فیروز به خواب همه دوستان، آشنایان و کارمندان او می رود و از همین طریق هشدار می دهد که فقط بیست و چهار ساعت بیشتر فرصت ندارد تا رضایت ناز گل مشرقی دختر خدمتکارش را بدست آورد و در غیر این صورت خواهد مرد. فیروز ناز گل را پیدا می کند اما راضی کردن او کار دشواری است…
یک زوج جوان و تحصیلکرده که عازم سفری به خارج از کشور هستند پس از سالها، مشاور خانوادهی خود را بطور اتفاقی در فرودگاه ملاقات میکنند و در مدت زمانی که منتظر پرواز خود هستند، اتفاقات سالهایی از زندگی خود را در مدتی که مشاور آنها در خارج از کشور به سر میبرد، مرور میکنند...
زندگی عباس از طریق رانندگی در کنار همسر و مادری که دچار بیماری فراموشی است به خوبی سپری میشود تا اینکه با بیماری همسرش ورق زندگی برمیگردد و تلاش اون برای درمان همسر بیمارش و …
بر اثر حادثه ای خونه آقای مجری منفجر شده است و حالا کلاه قرمزی و پسر خاله و پسر عمه زا آواره کوچه و خیابان شده اند و به سختی زندگی می کنند کلاه قرمزی که آرزو دارد خوشبخت شود، یک روز یه بچه قنداقی گم شده را پیدا می کند، او باید مادر بچه را پیدا کند…
دو روزنامه نگاری که برای مجلات ورزشی درباره ورزش کریکت مطلب می نویسند عازم یک سفر می شوند تا یک بازی کریکت مهم را از نزدیک تماشا کنند و ناگهانی متوجه یکی از بزرگترین رسوایی های دنیای ورزش می شوند. این مستند داستان کلی این اتفاق را شرح می دهد ….
انسی و ذبیح در حاشیهٔ شهر و در خانهای اجارهای زندگی میکنند. انسی از زنی سالخورده پرستاری میکند و ذبیح در شمال شهر کارگر ساختمانی است. آنها آرزو دارند بچهدار شوند. انارهای نارس” راوی یک قصه اجتماعی است و مشکلات و معضلاتی را که طبقه کارگر با آن دست و پنجه نرم میکنند را به تصویر میکشد…