در اواخر دهه 1980، رقصندگان پیلاتوس و موروان با آهنگهای شماره 1 و بردن جایزه گرمی به شهرت رسیدند. این دو خواننده هرگز در آهنگهایشان کلمهای نمیخواندند و حقیقت آشکار شد که آنها یکی از بزرگترین رسواییهای تاریخ موسیقی را رقم زدند.
دارن بارنمن، مردی خوشبین و بومی لس آنجلس، روزگار خود را به سرپرستی استخر مجتمع آپارتمانی تاهینی تیکی و کوشش برای بهبود زندگی در زادگاهش میگذراند.
یک فروشنده دوره گرد در توقفگاهی روستایی در آریزونا، با ورود دو سارق بانک که بیرحمانه برای حفظ ثروت دزدی خود از خشونت و سلاح استفاده میکنند، به گروگان گرفته میشود.
راسل هاچ، که به عنوان یک مأمور اینترپل فعالیت میکند، پس از مرگ یک خبرچین در عملیاتی که به اشتباه انجام شد، نقش پدرانهای را برای جیدن، فرزند آن خبرچین، ایفا میکند.
تختلی، پسری ده ساله، در ناز و نعمت و فرهنگ غرق شده است. زندگی مجلل او در تضاد کامل با تاریکیهایی است که از فعالیتهای مجرمانه پدرش به زندگی او نفوذ میکند.
دیانا پارکر متوجه میشود که سارق خانه کسی نیست جز دختر بیولوژیکی او که سالها پیش برای فرزندخواندگی واگذار شده بود. با این حال، آنها به زودی متوجه میشوند که یک قاتل بیرحم برای متوقف کردن این پیوند خانوادگی، از جمله قتل، دست به هر کاری میزند.
گروهی از دوستان با بیاحتیاطی قوانین ممنوعه خواندن تاروت را زیر پا میگذارند و ناخواسته شر غیرقابل وصفی را که در تاروتهای نفرینشده اسیر شده، آزاد میکنند. یکی پس از دیگری، آنها با سرنوشت خود روبرو میشوند و در یک مسابقه با مرگ گرفتار میشوند.
تعدادی از نوجوانان با داستان یک قاتل زنجیرهای به نام "بیبی بلو" آشنا میشوند و او را سوژهٔ یک پادکست جنایی واقعی قرار میدهند. اما در حین تحقیقات، متوجه میشوند که او زنده است و آنها را به وحشت میاندازد.
داستان حول محور یک زن مرموز فراری و یک مأمور کاربلد که مأمور دستگیری او شده میچرخد. سرنوشت این دو به هم گره میخورد و با بالا رفتن خطر تعقیب و گریز، به سمت یک فاجعه بزرگ سوق داده میشوند.
در سال ۱۹۶۳ در ایالت میشیگان آمریکا، دو رقیب تجاری به نامهای کِلوگ و پست با یکدیگر به رقابت میپردازند تا کیکی خلق کنند که میتواند صبحانه را برای همیشه دگرگون کند.