پرترهای از یک خانواده تونسی که اوایل دهه ۱۹۹۰ در فرانسه زندگی میکنند؛ زمانی که متوجه میشوند صاحبخانهشان میخواهد آپارتمان خود را ظرف چند ماه پس بگیرد.
در اوج فصل زمستانی و در پیست اسکی مورزین-اووریاز، کنستانس ویویه، افسر پلیس کوهستان فرانسه، و آندریاس مایر، افسر پلیس سوئیس، به بررسی مرگ مشکوک نوجوانی میپردازند که پس از فرو رفتن در کما بر اثر مصرف بیش از حد الکل، جسد بیجانش بر روی شیب کوه پیدا شده است.
داستان یک پلیس به نام میلا کهپس از چند سال دوری به مارسی بازگشته. او تنهاست، آسیب دیده و همیشه مراقب خود می باشد. وی در جست و جوی پدرش که پانزده سال او را ندیده می گردد...
فیلم داستان یک زن بیوه است که در حوزه روانشناسی کودکان فعالیت دارد. او که به تنهایی در خانه ای دور افتاده در مناطق روستایی نیو انگلند زندگی میکند، با آغاز یک توفان سهمگین زمستانه، باید راهی برای نجات یک کودک، پیش از اینکه برای همیشه ناپدید شود، پیدا کند...
"لوکا اسکالی" بازرس بخش مبارزه با سرقت های مسلحانه در شهر مارسی میباشد . اسکالی دختری به نام "مایا" دارد که سالهاست او را ندیده ، مایا پلیس بخش مبارزه با موادمخدر میباشد و در یک واحد فاسد پلیس فعالیت می کند. اسکالی به بهانه این پرونده به دخترش نزدیک می شود و اطلاعات پرونده را به مایا می دهد و ...
کاپیتان آندرئاس مایر در سوئیس پس از دریافت یک مجسمه چوبی دیو، از مرگ میگریزد. به طور همزمان و مرموزی در فرانسه، پاسبان کنستانس ویویه همان مجسمه را کنار جسد یک تاجر چوب به نام ویکتور کارون، که در یک کلیسای دورافتاده فوت کرده، پیدا میکند. این دو حادثه مشابه که با یک شیء فولکلور مشترک در دو سوی مرز مرتبط هستند، یک راز غیرقابل توضیح را شکل میدهند.